ایخاش. ( ع مص ) کم کردن دهش کسی را: اوخش له بعطیة. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || زشت گردانیدن ناموس کسی را و زیان رسانیدن در آن : اوخش فی عرضه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || درآمیختن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || برانگیختن. ( منتهی الارب ). || مرةً بعد اخری ، بازگردانیدن تیر قمار بر بابة. و آن تیردان سهام قداح است چون کنانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).