ایجاد سوراخ کردن

مترادف ها

stave (فعل)
کوبیدن، با چماق زدن، شکستن، ایجاد سوراخ کردن، ریزش کردن، روی خط حامل نوشتن

perforate (فعل)
سوراخ کردن، سفتن، ایجاد سوراخ کردن، سنبیدن، منگنه کردن، رسوخ کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس