ایاق
/~ayAq/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - پا رجل ۲ - کاسه پیال. شرابخواری جام ساغر .
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
ایاق در گویش تاتی شمال خراسان که به زبان فارسی دری نزدیک است بمعنی خو گرفتن
بیر ایاق دور قارداش
صمیمیت بین دو دوست
در گویش میبدی برای تشفی خاطر یا تهدید کسی می گویند ایاقت را جا می آورم یعنی حقت را کف دستت می گذارم. کاربردی همانند درستت می کنم که در اصل معنایش خوب است ولی برای تهدید به کار میرود.
از ریشه یاغ و ایاغ است
شاید هم یعنی رُس و روغن و شیره ات را می کشم و بیچاره ات می کنم
از ریشه یاغ و ایاغ است
شاید هم یعنی رُس و روغن و شیره ات را می کشم و بیچاره ات می کنم
آدم پایه
دم خور هم میشه معنی کرد
کنایه از همنشین و دوست صمیمی