آیا پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلم ) از نژاد ایرانی بود؟
آیا این مطلب صحیح است: پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) ما در اصل ایرانی است.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان : آیا این مطلب صحیح است: �پیامبر ( ص ) ما در اصل ایرانی است. دلیل: قبیله قریش که پیامبر ( ص ) از این قبیله بوده اند در اصل خود به حضرت اسماعیل ( ع ) فرزند حضرت ابراهیم ( ع ) برمی گردد. این را همه می دانیم که حضرت ابراهیم ( ع ) در بین النهرین زندگی می کردند و بین النهرین در آن زمان درست وسط ایران؛ یعنی تیسفون بوده است. زمانی که بابِل پایتخت ایران بوده، اسم حضرت ابراهیم �براهیم� بوده که ایرانی است و پس از هجرت به فلسطین به زبان عبری شد ابراهیم و حضرت اسماعیل و اسحاق اسمشان عبری است. حضرت ابراهیم دو زن داشتند به نام های سارا که نماد اسم فارسی است ( دارا و سارا ) و بانوی دیگر ایشان آناهیتا بوده است�.
... [مشاهده متن کامل]
پاسخ اجمالی
با توجه به نکات زیر، می توان به پاسخ رسید:
1. بر اساس منابع جغرافیایی، به منطقه خاصی از سرزمین فعلی عراق و یا به کل آن سرزمین، �بابل� می گفتند. [1] بعدها به مجموعه سرزمین های عراق، فارس، جبال ( مناطق کوهستانی شمال عراق ) ، خراسان و . . . ، �ایران شهر� گفته می شد. [2] یاقوت حموی ذیل نام �ایران� می گوید که مقصود از ایران شهر، همان ایران است. [3]
2. حضرت ابراهیم ( ع ) اهل سرزمین �بابِل� بود[4] و زبان گفت وگوی دوره حضرتشان در منطقه �بابل� زبان عربی نبود و بر همین اساس، نمی توان ایشان را از نژاد اصیل عرب دانست.
3. هنگامی که ابراهیم ( ع ) به فرمان خدا، همسر و فرزندش را در بیابان حجاز رها کرد، اسماعیل ( ع ) در کنار طایفه �جُرهُم� در اطراف مکه ساکن شد و با آنان ارتباط خویشی برقرار کرد. [5]
4. در راستای بند قبلی، اعراب قبل از اسلام را به دو دسته تقسیم می کردند:
الف. قحطانیان؛ فرزندان �یَعرُب بن قَحطان� که �عرب عاربه�و یا ( نژاد اصیل عرب ) نامیده می شدند. [6]
ب. عدنانیان؛ فرزندان �اسماعیل بن ابراهیم ( ع ) � که نتیجه ازدواج حضرتشان با طایفه جرهم بوده[7] و طوایف فراوانی از آنان پدید آمد که معروف ترین آنها همان �قریش� است که پیامبر گرامی اسلام ( ص ) نیز از آن قبیله بوده است. به آنها �عرب مستعربه� گفته می شد. [8] آنان از نژاد عرب اصیل نبوده، بلکه بعدها به دلیل همجواری با اعراب با این زبان گفت وگو می کردند.
5. عرب بودن به دو معنا است: الف. با زبان عربی گفت وگو کردن؛ ب. نژاد عربی داشتن.
با توجه به مطالب فوق باید گفت:
پیامبر اکرم ( ص ) از این جهت که به زبان عربی، سخن می گفت، عرب به شمار می آمد، ولی چون نسل ایشان به پیامبری غیر عربی می رسید که در منطقه �بابل� زندگی می کرد، و بعدها بخشی از �ایران� شد، با اندکی تسامح می توان پیامبر اسلام ( ص ) را دارای نژاد ایرانی دانست.
منبع:
[1]. مؤلف مجهول، حدود العالم من المشرق الى المغرب، ص 160، قاهره، الدار الثقافیه للنشر، 1423ق؛ قزوینى، زکریا بن محمد بن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 363، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، 1373ش؛ حافظ ابرو، شهاب الدین عبد الله خوافى، جفرافیاى حافظ ابرو، ج 2، ص 74، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش.
[2]. یاقوت حموى، بغدادى، معجم البلدان، ج 1، ص 289، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م؛ بغدادى، صفى الدین عبد المؤمن بن عبد الحق، مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج 1، ص 136، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ البکرى، ابو عبید، المسالک و الممالک، ج 1، ص 496، بی جا، دار الغرب الاسلامى، 1992م.
[3]. معجم البلدان، ج 1، ص 289.
[4]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 140، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[5]. ر. ک: قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 61، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ البدایة و النهایة، ج 1، ص 193 و ج 2، ص 184؛ المقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 60، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا.
[6]. خیر الدین زِرِکلى، محمود بن محمد، الأعلام ( قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین ) ، ج 8، ص 192، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[7]. الأعلام، ج 1، ص 307 و ج 3، ص 28؛ البدایة و النهایة، ج 1، ص 121.
[8]. البدایة و النهایة، ج 1، ص 121؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر ( تاریخ ابن خلدون ) ، ج 2، ص 18، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
آیا این مطلب صحیح است: پیامبر ( صلی الله علیه و آله وسلم ) ما در اصل ایرانی است.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان : آیا این مطلب صحیح است: �پیامبر ( ص ) ما در اصل ایرانی است. دلیل: قبیله قریش که پیامبر ( ص ) از این قبیله بوده اند در اصل خود به حضرت اسماعیل ( ع ) فرزند حضرت ابراهیم ( ع ) برمی گردد. این را همه می دانیم که حضرت ابراهیم ( ع ) در بین النهرین زندگی می کردند و بین النهرین در آن زمان درست وسط ایران؛ یعنی تیسفون بوده است. زمانی که بابِل پایتخت ایران بوده، اسم حضرت ابراهیم �براهیم� بوده که ایرانی است و پس از هجرت به فلسطین به زبان عبری شد ابراهیم و حضرت اسماعیل و اسحاق اسمشان عبری است. حضرت ابراهیم دو زن داشتند به نام های سارا که نماد اسم فارسی است ( دارا و سارا ) و بانوی دیگر ایشان آناهیتا بوده است�.
... [مشاهده متن کامل]
پاسخ اجمالی
با توجه به نکات زیر، می توان به پاسخ رسید:
1. بر اساس منابع جغرافیایی، به منطقه خاصی از سرزمین فعلی عراق و یا به کل آن سرزمین، �بابل� می گفتند. [1] بعدها به مجموعه سرزمین های عراق، فارس، جبال ( مناطق کوهستانی شمال عراق ) ، خراسان و . . . ، �ایران شهر� گفته می شد. [2] یاقوت حموی ذیل نام �ایران� می گوید که مقصود از ایران شهر، همان ایران است. [3]
2. حضرت ابراهیم ( ع ) اهل سرزمین �بابِل� بود[4] و زبان گفت وگوی دوره حضرتشان در منطقه �بابل� زبان عربی نبود و بر همین اساس، نمی توان ایشان را از نژاد اصیل عرب دانست.
3. هنگامی که ابراهیم ( ع ) به فرمان خدا، همسر و فرزندش را در بیابان حجاز رها کرد، اسماعیل ( ع ) در کنار طایفه �جُرهُم� در اطراف مکه ساکن شد و با آنان ارتباط خویشی برقرار کرد. [5]
4. در راستای بند قبلی، اعراب قبل از اسلام را به دو دسته تقسیم می کردند:
الف. قحطانیان؛ فرزندان �یَعرُب بن قَحطان� که �عرب عاربه�و یا ( نژاد اصیل عرب ) نامیده می شدند. [6]
ب. عدنانیان؛ فرزندان �اسماعیل بن ابراهیم ( ع ) � که نتیجه ازدواج حضرتشان با طایفه جرهم بوده[7] و طوایف فراوانی از آنان پدید آمد که معروف ترین آنها همان �قریش� است که پیامبر گرامی اسلام ( ص ) نیز از آن قبیله بوده است. به آنها �عرب مستعربه� گفته می شد. [8] آنان از نژاد عرب اصیل نبوده، بلکه بعدها به دلیل همجواری با اعراب با این زبان گفت وگو می کردند.
5. عرب بودن به دو معنا است: الف. با زبان عربی گفت وگو کردن؛ ب. نژاد عربی داشتن.
با توجه به مطالب فوق باید گفت:
پیامبر اکرم ( ص ) از این جهت که به زبان عربی، سخن می گفت، عرب به شمار می آمد، ولی چون نسل ایشان به پیامبری غیر عربی می رسید که در منطقه �بابل� زندگی می کرد، و بعدها بخشی از �ایران� شد، با اندکی تسامح می توان پیامبر اسلام ( ص ) را دارای نژاد ایرانی دانست.
منبع:
[1]. مؤلف مجهول، حدود العالم من المشرق الى المغرب، ص 160، قاهره، الدار الثقافیه للنشر، 1423ق؛ قزوینى، زکریا بن محمد بن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ص 363، تهران، امیر کبیر، چاپ اول، 1373ش؛ حافظ ابرو، شهاب الدین عبد الله خوافى، جفرافیاى حافظ ابرو، ج 2، ص 74، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، 1375ش.
[2]. یاقوت حموى، بغدادى، معجم البلدان، ج 1، ص 289، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م؛ بغدادى، صفى الدین عبد المؤمن بن عبد الحق، مراصد الاطلاع على اسماء الامکنة و البقاع، ج 1، ص 136، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق؛ البکرى، ابو عبید، المسالک و الممالک، ج 1، ص 496، بی جا، دار الغرب الاسلامى، 1992م.
[3]. معجم البلدان، ج 1، ص 289.
[4]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 140، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[5]. ر. ک: قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 1، ص 61، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ البدایة و النهایة، ج 1، ص 193 و ج 2، ص 184؛ المقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 60، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا.
[6]. خیر الدین زِرِکلى، محمود بن محمد، الأعلام ( قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین ) ، ج 8، ص 192، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[7]. الأعلام، ج 1، ص 307 و ج 3، ص 28؛ البدایة و النهایة، ج 1، ص 121.
[8]. البدایة و النهایة، ج 1، ص 121؛ ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر ( تاریخ ابن خلدون ) ، ج 2، ص 18، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.