اگندن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
آگندن: به معنی انباشتن و پرکردن با همین ریخت در پهلوی کار برد داشته است .
( ( به رشک اندر ، آهِرْمَن بدسگال
همی رای زد تا بیاگنْد بال. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 239. )
... [مشاهده متن کامل]
در جای دیگر می نویسد : ( ( پنداشته شده است که آگندن " از " کندن " بر آمده است " وا " در آن پیشاوند است که معنای ناساز و وارونه به واژه می دهد . ) )
( همان، ص 280. )
( ( به رشک اندر ، آهِرْمَن بدسگال
همی رای زد تا بیاگنْد بال. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 239. )
... [مشاهده متن کامل]
در جای دیگر می نویسد : ( ( پنداشته شده است که آگندن " از " کندن " بر آمده است " وا " در آن پیشاوند است که معنای ناساز و وارونه به واژه می دهد . ) )
( همان، ص 280. )
آگندن = آگنیدن : آلوده کردن ( ب )