eggic - life با تلفظ اِگیک لایف به این شکل در دیکشنری آکسفورد یا لغت نامه های دیگر به زبان انگلیسی یافت نمیشود و حاصل یک شهود لحظه ای خود من است به معنای : زندگی تخمی. البته منظورم زندگی تخم مرغی و یا بقاء حیات از طریق تغذیه تخم مرغ نمی باشد بلکه جسم، کالبد، تن و یا بدن افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) در لحظه ی بسته شدن نطفه در رحم مادر از ترکیب یکی ( یا دو و چند تا ) از سلول های جنسی پدر بنام اسپرم یا اوول و یکی ( یا دو و چند تا ) از سلول های جنسی مادر بنام تخمک، شکل میگیرند و موجودیت پیدا میکنند. جمله معروف فلسفه ی اگزیستانسیالیسم به زبان آلمانی به شکل زیر می باشد:
... [مشاهده متن کامل]
Die Existenz geht der Essenz voraus
با تلفظ دی اِگزیستِنس گَهت دِر اِسِّنس فوراوس، به زبان فارسی یعنی وجود مقدم است بر موجود.
Essenz در زبان آلمانی معادل واژه ی دیگری در همین زبان میباشد به شکل Wesen با تلفظ وَی زِن، به معنای موجود و نه جوهر یا ماهیت. به عنوان مثال
Lebewesen با تلفظ لِبهَ وَی زِن ( البته به شکل پیوسته: لبَهوَیزِن، گرچه حرف h یا ه ندارد ) به معنای موجود زنده و Nichtlebewesen با تلفظ نیشتلِبَ وَی زِن ( البته پیوسته ) به معنای موجود غیر زنده. به همین دلیل هایدِگِر در کتاب هستی و زمان تاکید نموده که بین هستی یا وجود و موجودات یا هستنده ها فرق و تمیز قائل شد. به این معنا که موجودات زنده و غیر زنده از لحاظ پیدایش و یا آفرینش متاخر می باشند و خود وجود قدیمی یعنی از لحاظ زمانی و بی زمانی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه و از لحاظ مکانی و بیمکانی بیکران و بینهایت یعنی بدون کرانه و نهایت که البته به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار تقسیم گردیده است در قالب گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. این عمل تقسیم جاودانه جاری خواهد و هرگز به پایان نخواهد رسید، زیرا اگر خاتمه یابد، آنگاه صفات بیکرانی و بینهایت بودن وجود بدون کرانه و نهایت، معنای خود را از دست خواهند داد. البته فلاسفه پدیدار شناس و اگزیستانسیالیست غرب نتوانسته اند به این روشنی مفاهیم بیکرانی و بینهایت را درک کنند و بفهمند و بیان کنند. پسوند tial , zial هردو با تلفظ سِیال معادل واژه ی فارسی سَیال بوده و میباشد به معنای جاری بودن، روان بودن، سیالیت. پسوند ایسم به معنای پیروی از یک خط فکری - خیالی یا طرفداری از یک بینش و باور و جهان بینی. لذا اِگ زیس تن سیال یسم یعنی باور به سیال بودن زتدگی تن تخمی و روند پیدایش و گذرا بودن آن از راه《تولد - زندگی - مرگ》.
یک نکته ی بسیار مهم در این زمینه اینست که نه فلاسفه ی غرب و نه خردمندان گمنام هندو ی کاشف چرخه سمسرا ( samsara ) و نه متفکرین و خیال پردازان و تصویر سازان پیرو ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام و نه پیروان آئین های هندوئیسم و بودائیسم یا هندوئی و بودائی منجمله پیروان آئین های ایرانی از قبیل مغانی و مهر پرستی و مزدیسنایی - زرتشتی و مانوی و اعم و ذالک و انسان بطور کلی تاکنون نتوانسته است به این حقیقت دست یابد که پدیده ی طبیعی، واقعی، تجربی، محسوس و ملموس در قالب سه کلمه به شکل《تولد - زندگی - مرگ》 یک چرخ نمی باشد بلکه یک قوس یا کمان بسیار کوتاه روی محیط یک دایره بزرگ در پیوند گسست ناپذیر با یک قوس یا کمان بلند که بخش اعظم آن به کمک حواس و تجربه غیر قابل دریافت و فهم و درک می باشد، در قالب همان سه کلمه به شکل《مرگ - زندگی - تولد》. لذا چرخ اصلی، واقعی و حقیقیِ فیزیکی - متافیزیکی در قالب کلمات به شکل《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》میباشد و این چرخ یا گردونه فقط از یک راه و به یک روش مطلق، معقول و منطقی از قابلیت یا اسعتداد حرکت چرخشی یا دورانی و خود کار در اطراف مرکز هندسی ( مرکز هندسی گیتی یا کیهان و یا جهان ) برخوردار میباشد، یعنی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و نه از راه ها یا روش های دیگر ازقبیل گردش روان یعنی تناسخ و حلول و یا قبض یا جدائی روح و یا پریدن جان شیرین از روزنه ها یا دریچه های تن به اصطلاح خاکی بهنگام مرگ از قبیل: دهن یا دهان، گوش، چشم، بینی یا دماغ، ناف، کَون و کَوس و فساد.
جهانبینی، باور و بینش به سیال بودن همه چیز و همه کس به هراکلیت تعلق دارد و نه به ژان - پاول سارتر.
Jean - Paul Sartre : نام کوچک و نام خانوادگی در اصل و ریشه از چند کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده اند : جی آن - پاول سر تَره
بهر حال بقول شاعر دور اندیش ( بسوی گذشته تا مبدء و نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و بسوی آینده تا معاد و بازگشت به همان نظام روی یک مدار دایره ای شکل ) :
فردا و پس فردا و پسین فردا ها هر چه آید باداباد چه تلخ و ترش و شیرین و چه خوش آید/ سر انجام پیر ساکن دَیر، تمپل یا معبد《دنیا - برزخ - آخرت》پا برهنه و خار در ساق پا به زیارت آستان قدس کعبه ی رضوان شاه واژه گان یا شاهگُل《دهّر》آید/ حال یا سوار بر پشت خر عشق ایسا مانند دجال آید یا بر پشت سر خر عقلانی مولانا و یا سوار بر زین خریت تفسیری انشتاین از ثابت کیهانی با گوشان دراز آید/.
به قول حکیم عمر خیام:
در دایره ای که آمدن و رفتن ماست/
او را نه بدایت و نه نهایت پیداست /
ز جمله آمدگان و رفتگان و باز آمدگان بر روی این راه یا جاده ی دایره وار و بسی دور و دراز/ باز آمده ای کو تا کنون کین چنین ساده و روشن و باز به خیام و خودیان گفته بوده باشد راز/؟
پدیده ی مرگ نقطه ی مقابل حیات یا زندگی نمی باشد بلکه نیمزوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز پدیده ی تولد در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان جانان به زبان ادیبان و شاعران و عارفان قدیمی تر پارسی زبان.
... [مشاهده متن کامل]
با تلفظ دی اِگزیستِنس گَهت دِر اِسِّنس فوراوس، به زبان فارسی یعنی وجود مقدم است بر موجود.
Essenz در زبان آلمانی معادل واژه ی دیگری در همین زبان میباشد به شکل Wesen با تلفظ وَی زِن، به معنای موجود و نه جوهر یا ماهیت. به عنوان مثال
Lebewesen با تلفظ لِبهَ وَی زِن ( البته به شکل پیوسته: لبَهوَیزِن، گرچه حرف h یا ه ندارد ) به معنای موجود زنده و Nichtlebewesen با تلفظ نیشتلِبَ وَی زِن ( البته پیوسته ) به معنای موجود غیر زنده. به همین دلیل هایدِگِر در کتاب هستی و زمان تاکید نموده که بین هستی یا وجود و موجودات یا هستنده ها فرق و تمیز قائل شد. به این معنا که موجودات زنده و غیر زنده از لحاظ پیدایش و یا آفرینش متاخر می باشند و خود وجود قدیمی یعنی از لحاظ زمانی و بی زمانی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه و از لحاظ مکانی و بیمکانی بیکران و بینهایت یعنی بدون کرانه و نهایت که البته به واحد های مطلقا مساوی و بیشمار تقسیم گردیده است در قالب گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار. این عمل تقسیم جاودانه جاری خواهد و هرگز به پایان نخواهد رسید، زیرا اگر خاتمه یابد، آنگاه صفات بیکرانی و بینهایت بودن وجود بدون کرانه و نهایت، معنای خود را از دست خواهند داد. البته فلاسفه پدیدار شناس و اگزیستانسیالیست غرب نتوانسته اند به این روشنی مفاهیم بیکرانی و بینهایت را درک کنند و بفهمند و بیان کنند. پسوند tial , zial هردو با تلفظ سِیال معادل واژه ی فارسی سَیال بوده و میباشد به معنای جاری بودن، روان بودن، سیالیت. پسوند ایسم به معنای پیروی از یک خط فکری - خیالی یا طرفداری از یک بینش و باور و جهان بینی. لذا اِگ زیس تن سیال یسم یعنی باور به سیال بودن زتدگی تن تخمی و روند پیدایش و گذرا بودن آن از راه《تولد - زندگی - مرگ》.
یک نکته ی بسیار مهم در این زمینه اینست که نه فلاسفه ی غرب و نه خردمندان گمنام هندو ی کاشف چرخه سمسرا ( samsara ) و نه متفکرین و خیال پردازان و تصویر سازان پیرو ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام و نه پیروان آئین های هندوئیسم و بودائیسم یا هندوئی و بودائی منجمله پیروان آئین های ایرانی از قبیل مغانی و مهر پرستی و مزدیسنایی - زرتشتی و مانوی و اعم و ذالک و انسان بطور کلی تاکنون نتوانسته است به این حقیقت دست یابد که پدیده ی طبیعی، واقعی، تجربی، محسوس و ملموس در قالب سه کلمه به شکل《تولد - زندگی - مرگ》 یک چرخ نمی باشد بلکه یک قوس یا کمان بسیار کوتاه روی محیط یک دایره بزرگ در پیوند گسست ناپذیر با یک قوس یا کمان بلند که بخش اعظم آن به کمک حواس و تجربه غیر قابل دریافت و فهم و درک می باشد، در قالب همان سه کلمه به شکل《مرگ - زندگی - تولد》. لذا چرخ اصلی، واقعی و حقیقیِ فیزیکی - متافیزیکی در قالب کلمات به شکل《تولد - زندگی - مرگ - زندگی - تولد》میباشد و این چرخ یا گردونه فقط از یک راه و به یک روش مطلق، معقول و منطقی از قابلیت یا اسعتداد حرکت چرخشی یا دورانی و خود کار در اطراف مرکز هندسی ( مرکز هندسی گیتی یا کیهان و یا جهان ) برخوردار میباشد، یعنی از طریق گردش دایره وار وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن و نه از راه ها یا روش های دیگر ازقبیل گردش روان یعنی تناسخ و حلول و یا قبض یا جدائی روح و یا پریدن جان شیرین از روزنه ها یا دریچه های تن به اصطلاح خاکی بهنگام مرگ از قبیل: دهن یا دهان، گوش، چشم، بینی یا دماغ، ناف، کَون و کَوس و فساد.
جهانبینی، باور و بینش به سیال بودن همه چیز و همه کس به هراکلیت تعلق دارد و نه به ژان - پاول سارتر.
Jean - Paul Sartre : نام کوچک و نام خانوادگی در اصل و ریشه از چند کلمه فارسی به شکل زیر ساخته شده اند : جی آن - پاول سر تَره
بهر حال بقول شاعر دور اندیش ( بسوی گذشته تا مبدء و نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین و بسوی آینده تا معاد و بازگشت به همان نظام روی یک مدار دایره ای شکل ) :
فردا و پس فردا و پسین فردا ها هر چه آید باداباد چه تلخ و ترش و شیرین و چه خوش آید/ سر انجام پیر ساکن دَیر، تمپل یا معبد《دنیا - برزخ - آخرت》پا برهنه و خار در ساق پا به زیارت آستان قدس کعبه ی رضوان شاه واژه گان یا شاهگُل《دهّر》آید/ حال یا سوار بر پشت خر عشق ایسا مانند دجال آید یا بر پشت سر خر عقلانی مولانا و یا سوار بر زین خریت تفسیری انشتاین از ثابت کیهانی با گوشان دراز آید/.
به قول حکیم عمر خیام:
در دایره ای که آمدن و رفتن ماست/
او را نه بدایت و نه نهایت پیداست /
ز جمله آمدگان و رفتگان و باز آمدگان بر روی این راه یا جاده ی دایره وار و بسی دور و دراز/ باز آمده ای کو تا کنون کین چنین ساده و روشن و باز به خیام و خودیان گفته بوده باشد راز/؟
پدیده ی مرگ نقطه ی مقابل حیات یا زندگی نمی باشد بلکه نیمزوج بنیادی همزاد و هم بازی و هم ارز پدیده ی تولد در بستر امن و ساکن و پیوسته و فراگیر زندگی بخش جان جانان به زبان ادیبان و شاعران و عارفان قدیمی تر پارسی زبان.