اگاه کردن
مترادف اگاه کردن: ( آگاه کردن ) آگاهاندن، آگاهانیدن، آگهی دادن، خبردادن، خبردارکردن، مستحضر ساختن، مطلع ساختن، باخبرکردن، بیدارکردن، واقف کردن، هوشیار ساختن
متضاد اگاه کردن: ( آگاه کردن ) غافل کردن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
اگاه کردن، اشاره، هشدار، اخطار، اعلام خطر، اعلام، اژیر، تحذیر، زنگ خطر
اشنا کردن، اگاه کردن، مسبوق کردن، مطلع کردن
اگاه کردن، گفتن، خبر دادن، اگاهی دادن، مطلبی را رساندن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از، اطلاع دادن، مستحضر داشتن
اگاه کردن، نصیحت کردن، پند دادن، وعظ کردن، موعظه کردن
اگاه کردن، دستور دادن، درک کردن، تعلیم دادن
اگاه کردن، خبر دادن، تذکر دادن، اخطار کردن به، هشدار دادن، متنبه کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فعل acquaint واژه مشترک هندو اروپایی به چم آگاهیدن یا آگاه کردن است.
غریشتن ( بن مضارع: غریس )
اگاه کردن
بیدار کردن
هوشیار کردن
برگرفته از لغتنامه اوستایی
اگاه کردن
بیدار کردن
هوشیار کردن
برگرفته از لغتنامه اوستایی
از چیزی باخبر کردن
تنبیه، آگاهاندن، آگاهانیدن، آگهی دادن، خبردادن، خبردارکردن، مستحضر ساختن، مطلع ساختن، باخبرکردن، بیدارکردن، واقف کردن، هوشیار ساختن