اکیل. [ اَ ] ( ع ص ) اکول. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). بسیارخوار. ( دهار ). || خورنده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || همکاسه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). همراه خورنده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). همخور. همکاسه.( نصاب الصبیان ). || بزی که جهت شکار گرگ ونحو آن استاده کنند. || چارپایی که آنرا سبع خورده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || مأکول. ( اقرب الموارد ) : هزار و سیصد مرد بر آن صحرا ضجیع تراب و اکیل غراب گردانیدند.( ترجمه تاریخ یمینی ص 227 ). و رجوع به اکیلة شود.