اکوار
لغت نامه دهخدا
- || گاه این اصطلاح را به این معنی گرفته اند که موجودات عالم بعد از طی مدارج کمال و سیر وجود خودفانی شده و مجدداً دور دیگری را آغاز میکنند. ( از فرهنگ علوم عقلی آقای دکتر سجادی ).
|| ج ِ کور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت مؤلف ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کور شود. || ( اِخ ) چند کوه است نزدیک دارة اکوار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دارة اکوار؛ جایی است. ( از ناظم الاطباء ). جاییست در ملتقای دار بنی ربیعة و دار نهیک. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید