اکو و نارسیس، از جمله عشاق نامدار در اساطیر یونانی به شمار می آیند. اکو، پری بسیار پُرحرفی بود که بوسیلهٔ هرا، محکوم به خاموشی ابدی شده بود و تنها اجازه داشت که آخرین سیلاب کلماتی که از دهان هر کس خارج می شد را، تکرار کند. این پری زیبا، وقتی که نارسیس را دید، یک دل نه صد دل، عاشق او شد.
امّا نارسیس، پسر جوانی بود که از عشق، چیزی سرش نمی شد و همهٔ دخترانی را که عاشق او می شدند ، مسخره می کرد. سرانجام دختران به همین دلیل از خدایان خواستند که نارسیس را تنبیه کنند و خدایان نیز کاری کردند که نارسیس، صورت خویش را در آب چشمه ای بدید و یک دل نه صد دل، عاشق خود شد. بر اثر همین عشق، [و از آنجا که امکان وصالی برای او وجود نداشت، نارسیس روز به روز ضعیفتر و نحیفتر شد تا اینکه سرانجام جان سپرد.
درست در همان محلی که نارسیس مرده بود، نخستین گل نرگس ( نارسیس ) روئید. امّا اکو که از عشق نارسیس به شدت ضعیف و ناتوان شده بود، هنگامیکه خبر مرگ نارسیس را شنید، آنچنان نحیف شد که به یک اکو ( انعکاس صدا ) تبدیل گردید. [ ۱]
اکو و نارسیس، بخشی به یاد ماندنی از اثر مشهور اووید، شاعر رومی موسوم به متامورفیوس می باشد. داستان اکو و نارسیس در این کتاب، از ترکیب دو افسانه کهن پدید آمده است: افسانه اکو، پری کوهستان، و نارسیس، شکارچی ای که به انعکاس چهره یا تصویر خود دل بست. روایت اووید در متامورفیوس، نخستین روایتی است که این دو افسانه را با هم، بیان کرده است.
داستان مذکور در سومین کتاب متامورفیوس گفته شده، و ماجرای پری ( نمف ) وراج و پرحرفی را روایت می کند که به جز پرحرفی و یاوه گویی، هیچ استفاده دیگری از سخنانش نمی کند، اما بعد او به وضعیتی دچار می شود که در آن، او تنها قادر است آخرین کلمات هر جمله ، مکرراً تکرار نماید.
اکو، هنگامیکه نارسیس ضمن تعقیب یک گوزن وحشتزده، ، او را در تور خود اسیر می کند، وی را می بیند و به عشق او ( نارسیس ) گرفتار می شود. در نهایت، پس از اینکه نارسیس ، بدن اکو را به شعله نزدیک می کند و باعث سوختن بدن اکو می شود، حضور اکو برای نارسیس آشکار می گردد. اما نارسیس پس از صحنه هایی کمیک، که سرانجام به صحنه ای تراژیک و غم انگیز ختم می شود، عشق اکو را رد می کند. اکو بر اثر این شکست عشقی، رفته رفته تلف می شود و از میان می رود، تا جایی که تنها صدای او باقی می ماند. صدایی که می تواند توسط همه شنیده شود. از آن پس، اثر شنیداری که بر اثر انعکاس و تکرار اصوات تولید می گردد را، به نام او، اکو می خوانند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفامّا نارسیس، پسر جوانی بود که از عشق، چیزی سرش نمی شد و همهٔ دخترانی را که عاشق او می شدند ، مسخره می کرد. سرانجام دختران به همین دلیل از خدایان خواستند که نارسیس را تنبیه کنند و خدایان نیز کاری کردند که نارسیس، صورت خویش را در آب چشمه ای بدید و یک دل نه صد دل، عاشق خود شد. بر اثر همین عشق، [و از آنجا که امکان وصالی برای او وجود نداشت، نارسیس روز به روز ضعیفتر و نحیفتر شد تا اینکه سرانجام جان سپرد.
درست در همان محلی که نارسیس مرده بود، نخستین گل نرگس ( نارسیس ) روئید. امّا اکو که از عشق نارسیس به شدت ضعیف و ناتوان شده بود، هنگامیکه خبر مرگ نارسیس را شنید، آنچنان نحیف شد که به یک اکو ( انعکاس صدا ) تبدیل گردید. [ ۱]
اکو و نارسیس، بخشی به یاد ماندنی از اثر مشهور اووید، شاعر رومی موسوم به متامورفیوس می باشد. داستان اکو و نارسیس در این کتاب، از ترکیب دو افسانه کهن پدید آمده است: افسانه اکو، پری کوهستان، و نارسیس، شکارچی ای که به انعکاس چهره یا تصویر خود دل بست. روایت اووید در متامورفیوس، نخستین روایتی است که این دو افسانه را با هم، بیان کرده است.
داستان مذکور در سومین کتاب متامورفیوس گفته شده، و ماجرای پری ( نمف ) وراج و پرحرفی را روایت می کند که به جز پرحرفی و یاوه گویی، هیچ استفاده دیگری از سخنانش نمی کند، اما بعد او به وضعیتی دچار می شود که در آن، او تنها قادر است آخرین کلمات هر جمله ، مکرراً تکرار نماید.
اکو، هنگامیکه نارسیس ضمن تعقیب یک گوزن وحشتزده، ، او را در تور خود اسیر می کند، وی را می بیند و به عشق او ( نارسیس ) گرفتار می شود. در نهایت، پس از اینکه نارسیس ، بدن اکو را به شعله نزدیک می کند و باعث سوختن بدن اکو می شود، حضور اکو برای نارسیس آشکار می گردد. اما نارسیس پس از صحنه هایی کمیک، که سرانجام به صحنه ای تراژیک و غم انگیز ختم می شود، عشق اکو را رد می کند. اکو بر اثر این شکست عشقی، رفته رفته تلف می شود و از میان می رود، تا جایی که تنها صدای او باقی می ماند. صدایی که می تواند توسط همه شنیده شود. از آن پس، اثر شنیداری که بر اثر انعکاس و تکرار اصوات تولید می گردد را، به نام او، اکو می خوانند.
wiki: اکو و نارسیس