اکنده گوش

لغت نامه دهخدا

( آکنده گوش ) آکنده گوش. [ ک َ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) اصم . کر. مجازاً، اندرزناپذیر. که پند ننیوشد :
فراوان سخن باشد آکنده گوش
نصیحت نگیرد مگر در خموش.
سعدی.
پریشیده عقل و پراکنده هوش
ز قول نصیحتگر آکنده گوش.
سعدی.
بفریادتا برنداری خروش
سخن نشنود مرد آکنده گوش.
؟

فرهنگ فارسی

( آکنده گوش ) ( صفت ) ۱ - کر اصم . ۲ - اندرز ناپذیر آنکه بپند گوش ندهد .
کر اندرز ناپذیر

فرهنگ معین

( آکنده گوش ) ( ~. ) (ص مر. ) اندرزناپذیر.

پیشنهاد کاربران

بپرس