نشان پشت من است آن دو زلف مشک آگین
نشان جان من است آن دو چشم سحرآکند.
رودکی.
هزاران گوی سیم آکند گردان که افکند اندر این میدان اخضر.
ناصرخسرو.
در قزآکند مرد باید بودبر مخنث سلاح جنگ چه سود؟
سعدی.
و کاف در این کلمه گاه به «غ » و گاه به «ق » بدل شده است : کژآغند. جوزقند.