اکناف
/~aknAf/
مترادف اکناف: اطراف، پیرامون، حوالی، دوروبر، گوشه وکناره ها
برابر پارسی: پناهاندن، پناه ها، کنارها
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
اکناف. [ اِ ] ( ع مص ) یاری دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || احاطه کردن قوم کسی را. ( از ( ناظم الاطباء ). در پناه خود آوردن. ( آنندراج ). || برای حاجتی پیش کسی رفتن و یاری کردن آن کس در آن حاجت. ( از اقرب الموارد ). || در یمین ویساری واقع شدن. ( ناظم الاطباء ). || یاری دادن شکار شکارگر را برای صید. ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) جمع کنف گوشه و کنارها کرانه ها هر کنار هر کران اطراف .
یاری دادن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
جوانب
جمع کَنَف، اطراف، کناره ها