اکناع. [ اِ ] ( ع مص ) نرمی و فروتنی کردن و به خواری نزدیک شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سؤال کردن و خواستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سؤال کردن. ( از اقرب الموارد ). || نزدیک گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || گرد آوردن قوم. ( از اقرب الموارد ).