اکن
/~Akan/
لغت نامه دهخدا
اکن. [ اَ ک ِ ] ( ترکی ، اِ ) کتف. || کشت. ( شرفنامه منیری ).
فرهنگ فارسی
کتف کشت
فرهنگ عمید
۲. آکننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): پشم آکن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أَکُن: خواهم بود
معنی لَمْ أَکُن: نبودم و نیستم
معنی شَقِیٌّ: بدبخت (عبارت "و لم اکن بدعائک رب شقیا " یعنی دعای من نزد تو هرگز بینتیجه نبوده است )
معنی لَّا تَغْفِرْ: که نیامرزی (در عبارت "وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ ﭐلْخَاسِرِینَ"چون شرط واقع شده برای جمله بعدی جزم گرفته )
معنی دُعَائِکَ: خواندن تو -طلب کردن ازتو(عبارت "وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً " به این معنی است که : پروردگارا ! من همواره به سبب دعای خود قرین سعادت بودهام و هر وقت تو را میخواندم اجابتم میفرمودی ، بدون اینکه مرا شقی و محروم سازی )
ریشه کلمه:
کون (۱۳۹۰ بار)
معنی لَمْ أَکُن: نبودم و نیستم
معنی شَقِیٌّ: بدبخت (عبارت "و لم اکن بدعائک رب شقیا " یعنی دعای من نزد تو هرگز بینتیجه نبوده است )
معنی لَّا تَغْفِرْ: که نیامرزی (در عبارت "وَإِلَّا تَغْفِرْ لِی وَتَرْحَمْنِی أَکُن مِّنَ ﭐلْخَاسِرِینَ"چون شرط واقع شده برای جمله بعدی جزم گرفته )
معنی دُعَائِکَ: خواندن تو -طلب کردن ازتو(عبارت "وَلَمْ أَکُن بِدُعَائِکَ رَبِّ شَقِیّاً " به این معنی است که : پروردگارا ! من همواره به سبب دعای خود قرین سعادت بودهام و هر وقت تو را میخواندم اجابتم میفرمودی ، بدون اینکه مرا شقی و محروم سازی )
ریشه کلمه:
کون (۱۳۹۰ بار)
wikialkb: أَکُن
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
( آ ) : در ( آکَن ) و ( آکندن ) و ( آکنده ) ، پیشوندِ نفی در زبانهای ایرانی است.
( کَن ) : ( کَن ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( کندَن ) می باشد.
پس پادواژه ( کندن ) ، ( پُرکردن، کاشتن ) می شود.
( کَن ) : ( کَن ) در زبانِ اوستایی به چمِ ( کندَن ) می باشد.
پس پادواژه ( کندن ) ، ( پُرکردن، کاشتن ) می شود.
کسی که میکارد و کشت به ترکی