اکمام
لغت نامه دهخدا
اکمام. [ اِ ] ( ع مص ) آستین ساختن برای پیراهن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). جامه را آستین کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). || غلاف غوره و شکوفه برآوردن درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از المصادر زوزنی ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع کم آستینها.
آستین ساختن برای پیراهن . جامه را آستین کردن .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
اکمام جمع کم ( بر وزن جن ) به معنی غلافی است که روی . میوه را می پوشاند . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 316 )