اکمال
/~ekmAl/
مترادف اکمال: اتمام، تتمیم، تکمیل، رسایی
برابر پارسی: به فرجام رسانی، رساکردن، رساندن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
اکمال. [ اِ ] ( ع مص ) تمام گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). کامل کردن و تمام کردن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). تمام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). تکمیل. تمام کردن. بپایان رسانیدن. به نهایت بردن : پس از اکمال سجدتین. ( یادداشت مؤلف ). || نیکو ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) تکمیل و اتمام و انجام. ( ناظم الاطباء ).پرداختن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح ادبی ) اکمال آنکه هر حرفی را نصیب او آنچه باشد از انتصاب و انکیاب و تسطیح و تقویس و استلقا یا بر وجهی که از آن مرکب شده باشد بدهد. ( از نفایس الفنون ص 12 ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) کامل کردن تمام نمودن رسانیدن : اکمال نفوس . جمع : اکمالات .
قی به معنی قی و استفراغ باشد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهاد استاد میرجلال الدین کزازی در نامه ی باستان:
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
کلمه ( اکمال ) و کلمه ( اتمام ) معنائی نزدیک به هم دارند، راغب می گوید کمال هر چیزی عبارت است از اینکه غرض از آن چیز حاصل بشود و در معنای کلمه ( تمام ) گفته تمام بودن هر چیز منتهی شدن آن به حدی است که
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دیگر احتیاج به چیزی خارج از خود نباشد ، به خلاف ناقص که محتاج به چیزی خارج از ذات خودش است تا او را تمام کند.