اکفاء
لغت نامه دهخدا
اکفاء. [ اِ ] ( ع مص ) اکفا. خمانیدن و کج کردن ظرف را تا آنچه در وی باشد بریزد. ( از مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || میل کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مایل گردانیدن. || برگردانیدن کسی را از اراده خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || خم دادن کمان را. || بچه بسیار آوردن شتران. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || منافع شتران خود را به کسی دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کفاء ساختن برای خیمه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || دونصف کردن شتران را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح قافیه ) نوعی از عیوب قافیه که حرف روی بعض بیت را غیر بعضی دیگر آوردن و یا مخالف آوردن حرکات حرف روی را به رفع و یا جر ویا تباه کردن آخر بیت را به هر فساد که باشد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). اکفا اختلاف حرف روی است و تبدیل آن به حرفی که در مخرج بدان نزدیک باشد چنانکه در بیت زیر:
رو به جان آر اندرین کار احتیاط
زانکه جز بر تو ندارم اعتماد.
طا و دال را جمع کرده. دیگری گفته است :
گفتی که با مخالف تو زین سپس مرا
نبود به هیچ حالی بی امر تو حدیث
رفتی و راز گفتی با دشمنان من
و آن کس که گوشدارتو بود آن همه شنید.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
اکفاء. [ اَ ] ( ع اِ ) اکفا. ج ِکُفْو و کُفو. ( از دهار ) ( ناظم الاطباء ) : چیزها گفت و کرد [ حسنک وزیر ] که اکفاء آنرا احتمال نکنند تا به پادشاه چه رسد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 176 ) . چندان که بدو [ گاو ] رسیدم سخن به طریق اکفاء می گفتم. ( کلیله و دمنه ) . هر که بر درگاه پادشاهان بی جریمه ای جفا دیده باشد. . . یا در میان اکفاء خدمتی پسندیده کرده. . . پادشاه را تعجیل نشایست فرمود در فرستادن او به جانب خصم. ( کلیله و دمنه ) . در میان اکفاء و اقران بر سر آمده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 361 ) . فرمود تا آن ملاعین مجنده و اکفاء او را که در جمال آباد موقوف کرده بودند. ( تاریخ جهانگشای جوینی ) . رجوع به مفردهای کلمه و اکفا شود. || ج ِ کف ْء و کِف ء. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) . || ج ِکُفْؤ. ( اقرب الموارد ) . رجوع به کف ء و کفؤ شود.
... [مشاهده متن کامل]
اکفاء. [ اِ ] ( ع مص ) اکفا. خمانیدن و کج کردن ظرف را تا آنچه در وی باشد بریزد. ( از مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || میل کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || مایل گردانیدن. || برگردانیدن کسی را از اراده خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || خم دادن کمان را. || بچه بسیار آوردن شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || منافع شتران خود را به کسی دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || کفاء ساختن برای خیمه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || دونصف کردن شتران را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || ( اصطلاح قافیه ) نوعی از عیوب قافیه که حرف روی بعض بیت را غیر بعضی دیگر آوردن و یا مخالف آوردن حرکات حرف روی را به رفع و یا جر ویا تباه کردن آخر بیت را به هر فساد که باشد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . اکفا اختلاف حرف روی است و تبدیل آن به حرفی که در مخرج بدان نزدیک باشد چنانکه در بیت زیر:
رو به جان آر اندرین کار احتیاط
زانکه جز بر تو ندارم اعتماد.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
اکفاء. [ اِ ] ( ع مص ) اکفا. خمانیدن و کج کردن ظرف را تا آنچه در وی باشد بریزد. ( از مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || میل کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || مایل گردانیدن. || برگردانیدن کسی را از اراده خود. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || خم دادن کمان را. || بچه بسیار آوردن شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || منافع شتران خود را به کسی دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || کفاء ساختن برای خیمه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . || دونصف کردن شتران را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || ( اصطلاح قافیه ) نوعی از عیوب قافیه که حرف روی بعض بیت را غیر بعضی دیگر آوردن و یا مخالف آوردن حرکات حرف روی را به رفع و یا جر ویا تباه کردن آخر بیت را به هر فساد که باشد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . اکفا اختلاف حرف روی است و تبدیل آن به حرفی که در مخرج بدان نزدیک باشد چنانکه در بیت زیر:
رو به جان آر اندرین کار احتیاط
زانکه جز بر تو ندارم اعتماد.
منبع. لغت نامه دهخدا
کفو:همتا، هم سطح، یکسان: )
در عربی به معنای برابر و یکسان
الناس اکفاء:مردم برابرند👑
الناس اکفاء:مردم برابرند👑