اکشوث. [ اَ ] ( ع اِ ) کشوث. ( ناظم الاطباء ). کشوث است ، شکوثا و رجمول نیز خوانند. ( از ذخیره خوارزمشاهی ). همان کشوث است. ( از تحفه حکیم مؤمن ) ( از اقرب الموارد ). به معنی کشوث است و آن رستنیی باشد که تخم آن را به عربی بذرالکشوث خوانند و چون به سرکه بخورند فواق را تسکین دهد و آنرا به تازی حماض الارنب گویند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( هفت قلزم ). و رجوع به کشوث شود.