به دارالخلافه خبر بازداد
که اکسیریی آمدست اوستاد.
نظامی.
اکسیری صبح کیمیاگرکرد از دم خویش خاک را زر.
نظامی.
به دعا هیچ زبانی در لب باز نکردگرچه اکسیری این قلب چو تاثیر شدیم.
تأثیر ( از آنندراج ).
سحاب ، سیماب به لغت اکسیریان. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب اکسیرگر و اکسیرساز و ماده کیمیاگر شود.