اکسح. [ اَ س َ ] ( ع ص ) شل درمانده. ج ، کُسحان. ( ناظم الاطباء ). شل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). لنگ. ( ملخص اللغات حسن خطیب ) ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ). لنگی زشت. ( المصادر زوزنی ). برجامانده از دست و پا. ج ، کَسحان. ( ناظم الاطباء ). برجای مانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ناتوان. ( از اقرب الموارد ). || مااکسحه ؛ چه گران است آن. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) مقعد. ج ، کُسحان. ( اقرب الموارد ).