اکراس

لغت نامه دهخدا

اکراس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ کِرس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). ج ِ کرس ، به معنی خانه های مردم مجتمع و فراهم آمده و درهم پیوسته. ( آنندراج ). و رجوع به کرس شود.

اکراس. [ اِ ] ( ع مص ) با کرس شدن ستور. || در کرس درآوردن بزغالگان را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). || سرگین پر شدن خانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پر شدن خانه از سرگین. ( ناظم الاطباء ). سرگین و بول فراهم آمدن در سرای و درغیر آن. ( تاج المصادر بیهقی ). سرگین و بول با هم آمدن در سرای یعنی بر هم نشستن. ( دهار ). || به سرگین آلوده شدن چهارپایان. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

با کرس شدن ستور یا در کرس در آوردن بزغالگان را .

گویش مازنی

پیشنهاد کاربران

بپرس