اکدی

/~akadi/

لغت نامه دهخدا

اکدی. [ اَک ْ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به اکد. ( فرهنگ فارسی معین ). || شعبه ای از زبان سامی ( بابلی قدیم ). ( یادداشت مؤلف ).زبان مردم اکد. ( فرهنگ فارسی معین ). || هرچیز مربوط و متعلق به اکد. ( فرهنگ فارسی معین ). || شعبه ای از نژاد سامی. ( یادداشت مؤلف ). سومریها و اکدیها از زمان بسیار قدیم ، که معلوم نیست از کی شروع شده ، در مملکتی که بعدها موسوم به کلده شده سکنی داشتند... اخیراً این عقیده پیدا شده که سومریها و اکدیها بمناسبت یکی از شهرهای سومر به این اسم موسوم شده اند. این نکته را باید در نظر داشت که نام کلده را به بابل آسوریها دادند... و این اسم در کتیبه های آنها از قرن نهم ق. م. دیده می شود. بنابراین چون تاریخ سومر و اکد تا چندهزار سال ق. م. صعود می کند، نمی توان تاریخ آنها را تاریخ کلده نامید، بلکه باید تاریخ سومر و اکد گفت. ( ایران باستان ج 1 ص 113 ).

فرهنگ فارسی

منسوب به اکد ۱ - هر چیز مربوط و متعلق به اکد . ۲ - زبان مردم اکد .

فرهنگ عمید

۱. مربوط به اکد.
۲. از مردم اکد.
۳. (اسم ) زبانی از خانوادۀ زبان های حامی سامی که در بین النهرین رایج بوده.

پیشنهاد کاربران

اکدى : کدى :حبس و منع، کدیه زمینی است که از جوشیدن آب مانع شود، اکداء: به معنی منع و بخل است

بپرس