اکتتاب.[ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نوشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). از بهر خویش نوشتن. ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 18 ). کتابت. ( المصادر زوزنی ). || نوشتن آموختن کسی را. ( ازاقرب الموارد ). || به دو دوال دوختن درز مشک را. ( از ذیل اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نام خود را در دیوان سلطان نوشتن. ( از منتهی الارب ) ( از تاج المصادر بیهقی ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
نوشتن، کتاب نوشتن، استنساخ کردن ( مصدر ) نوشتن نبشتن .