اکبیر
برابر پارسی: زشت، بی ریخت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- اکبیر زدن ؛ اکبیر گرفتن. گرفتار ادبار شدن. ( فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به ترکیب اکبیر گرفتن در ذیل همین ماده شود.
- اکبیر گرفتن ؛ اکبیر زدن. گرفتار ادبار شدن. ( فرهنگ لغات عامیانه ). و رجوع به ترکیب اکبیر زدن در ذیل همین معنی شود.
|| چیزی است مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد، و آن نه شمع است و نه عسل و نه شیرینی کامل دارد. ( فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اِکبِر شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) چیزیست مانند خبیص خشک که زنبور عسل آرد و آن نه شمع است و نه عسل و نه عسل و نه شیرینی کامل دارد ۲ - ( صفت ) پلید کثیف زشت بیریخت .
فرهنگ عمید
۲. زشت، زشت رو.
مترادف ها
نکبتی، اکبیر
نکبتی، اکبیر
پست، کثیف، اکبیر، چرکین، شپشو
پیشنهاد کاربران
اَکبیر[گویش کرمانی] نوعی توهین است.