لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
آسیب آفت حرف نسبت
بدی، درد، آسیب، آفت
ده از دهستان دشتابی بخش بوئین شهرستان قزوین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
( اَک! ) اَی !
دانشنامه اسلامی
دانشنامه عمومی
اک (قزوین). اک ( جهت تمایز با اک تاکستان اک اقبال نامیده شده است ) یا ارک روستایی است در شهرستان قزوین و استان قزوین و در کشور ایران. این روستا طبق سرشماری سال ۲۰۱۵، 279 نفر از 56 خانواده جمعیت داشته است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: اک (قزوین)
پیشنهاد کاربران
در گویش مردم روستای اِسفاد واقع در خراسان جنوبی شهرستان زیرکوه، واژه "اُک" به چم "کمر خمیده یا پُشت خمیده" می باشد.
مثال: فلانی کمرش اُک شده است
مثال: فلانی کمرش اُک شده است
این یک واژه اوستایی هست و با واژه آق در ترکی هم ریشه هست.
نتیچه : اک و آق در ترکی ریشه پارسی اوستایی دارد.
نتیچه : اک و آق در ترکی ریشه پارسی اوستایی دارد.
اک " Eck : برگرفته از زبان باستانی سانسکریت به معنی روح القدس ' روح حق ' روح نخستین . . . . ریشه واژه فارسی ( یک ) و واژه عربی ( حق )
آک یا آق یا آغ در ترکی یعنی سفید
آک در ترکی هم صفت میشود
دوست گل یارا یا یراق ترکی هست
مثال گولاک بولاک ، سولاک ، گالاک ، ییاک ، سالک باکل، بوراک ، یاراک ، دوراک ، اولاک ، گیراک ، یالاک ، آچاک
آک در ترکی هم صفت میشود
دوست گل یارا یا یراق ترکی هست
مثال گولاک بولاک ، سولاک ، گالاک ، ییاک ، سالک باکل، بوراک ، یاراک ، دوراک ، اولاک ، گیراک ، یالاک ، آچاک
آکیدن = آسبیدن.
اصل واژه هندی و اروپایی در اوستایی شده āğk وāğō در پهلوی به āğ وāk بدل شده و در پارسی به آک. این واژه با لغت آق در ترکی به معنی سفید و دست نخورده هم معنی می باشد.
آک ( Aak ) :[اصطلاح دریانوردی]شناوری شبیه بارج با کف تخت که در هلند به منظور حمل و نقل و ماهیگیری از آن استفاده می شود.
اک:روستایی واقع درغرب دشت قروین و 5 کیلومتری جنوب شهر تاکستان، با توجه به داشتن خاک حاصلخیز و آب کشاورزی بلحاظ کشاورزی از مناطق سرسبز و آباد استان قزوین می باشد و از کلمه اک بر گرفته از زبان ترکی یعنی بکار ( محل کاشتن ) است.
بی معنی. تا=ا - کستان=ک. گرفته شده
آرش خدابنده ام. بچه اک . .
اک پنج کیلومتری تاکستان
به معنی بکار. . . کاشتن. . چون زبان روستامون ترکیه
اک پنج کیلومتری تاکستان
به معنی بکار. . . کاشتن. . چون زبان روستامون ترکیه
روستایی با این نام در جاده قزوین به همدان نزدیک به روستای طیب حاج رضایی زمان پهلوی هم موجود هست
نو و تازه
آک به معنی پاک، نو
اک، اگ ( در عربی: اغ ) -
پسوند نسبت و دارندگی - پسوند فاعلی و انجام دهندگی اوستایی و فارسی میانه ( پهلوی )
مانند: دماغ، چراغ ( اوستا: چیتراک ) ، فراغ، تَِریاک، خوراک، پوشاک، چالاک، مغاک، خاشاک، نوشاک،
... [مشاهده متن کامل]
سوزاک، یاراک، کلاک، آژفنداک، ماناک، باراک، آداک، آرشاک، ویراک -
مسواک، دماک، جوشاک و. . .
پسوند نسبت و دارندگی - پسوند فاعلی و انجام دهندگی اوستایی و فارسی میانه ( پهلوی )
مانند: دماغ، چراغ ( اوستا: چیتراک ) ، فراغ، تَِریاک، خوراک، پوشاک، چالاک، مغاک، خاشاک، نوشاک،
... [مشاهده متن کامل]
سوزاک، یاراک، کلاک، آژفنداک، ماناک، باراک، آداک، آرشاک، ویراک -
مسواک، دماک، جوشاک و. . .
در زبان لری بختیاری به معنی
زخمی شدن. صدمه دیدن.
ابراز تآسف *آه. ای*
اک پام::پایم صدمه دید
اک وای دیدی چه اویی
:: ای وای دیددی چه شد
Ak
زخمی شدن. صدمه دیدن.
ابراز تآسف *آه. ای*
اک پام::پایم صدمه دید
اک وای دیدی چه اویی
:: ای وای دیددی چه شد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)