اژگان

لغت نامه دهخدا

اژگان. [ اَ ] ( ص ) رجوع به اژکان شود.

پیشنهاد کاربران

اژگان یعنی خشن دروغگو
هرچندفامیل اژگان درکشورکم است اما انسانهایی که
این فامیل رادارندافرادصادق، امانت دار، ارام، ومعتمدوسنگین به نظرمی رسندکه معنای
جسمی سنگین ولنگرکشتی دران صدق می کند
اژگان یعنی سنگین جسمی بزرگ مصلح به معنای
لنگر کشتی ومورداعتماد معتمد
یعنی سنگ بزرگ عظیم قدرتمند

نگهبان قلعه
بزرگ
یعنی تمبل تمبل هم یعنی باهوش
بنظر من اژگان از خشم میاد
پرده و حجابی که مابین روشنایی و تاریکی جدایی می اندازد و فقط نور قادر به عبور از آن می باشد.

بپرس