اژکهان. [ اَ ک َ ] ( ص ) مردم کاهل وباطل و مهمل و بیکار. اژکان. ( برهان ). اژهن. ( اوبهی ). اژهان. و این کلمه تصحیف وژکهان است : اشو گفت آنکه می بینی روانش بدی اندر جهان کار اژکهانش.
کاهل، تنبل: اشو گفت آن که می بینی روانش / بُدی اندر جهان کار اژکهانش (زراتشت بهرام: لغت نامه: اژکهان ).
پیشنهاد کاربران
آهسته و خرد روی ، این واژه از سه بخش ساخته شده است بخش نخست "اژ" که به پارسی باستان و گویش سنندجی از کارواژه رفتن است و "که " به مانای خرد و کوچک وبخش سوم "ان" که پسوند است.