ایا شاهی که ملک تو قدیم است
نیابت برد تخت از اژدهاکا.
دقیقی.
جمشید تاج دار بیک اره سر بریدده آک اژدهاک اسیر دو مار شد.
عبدالقادر نائینی.
ضحاک بیوراسپ... و پارسیان ده آک گفتندی از جهت آنکه ده آفت و رسم زشت در جهان آورد از عذاب و آویختن و فعلهاء پلید، و آک را معنی زشتی و آفت است ، پس چون معرب کردند سخت نیکو آمد: ضحاک ، یعنی خندناک ، و اژدهاک نیز گفتند سبب آن علت بود که بر کتف بود، یعنی اژدهااند که مردم را بیوبارند. ( مجمل التواریخ و القصص صص 25 - 26 ). رجوع به ضحاک و داستانهای ایران قدیم تألیف پیرنیا صص 21 - 22 شود. || آستیاگس. آخرین پادشاه سلسله ماد. اسم این شاه را هرودت آستیاگس نوشته و کتزیاس آستی گاس. راجع به اسامی پادشاهان ماد هشت جدول بدست آمده ، پنج از هرودت و سه از کتزیاس. در سه جدول از هشت جدول مذکور اسم این شاه اژدهاک نوشته شده ، نبونید پادشاه بابل اسم او را ایخ توویگو نویسانده و محققاً معلوم نیست که آستیاگس ، آستی گاس ونیز ایخ توویگو مصحف چه اسمی است ، ظن قوی این است که مصحف اژدهاک می باشد، زیرا مارآپاس کاتینا مورخ ارمنستان هم اسم او را چنانکه بیاید آشداهاک نوشته که همان اژدهاک است. بهرحال او پسر هووخشتر بود و مدت سلطنتش موافق روایات هرودت از584 تا 550 ق. م. در زمان او دولت ماد منقرض شد و وقایع چنین بود:اوضاع آسیای غربی : وقتی که این شاه بتخت نشست ، دولت ماد بزرگترین دولت آسیای غربی بشمار میرفت و ابهتی ، که هووخشتر به ماد داده بود دلالت میکرد براینکه این دولت آتیه درخشان تری خواهد داشت ، ولی برخلاف انتظار، چنانکه در جای خود بیاید، دیری نگذشت که دولت مزبور بدست کوروش بزرگ منقرض شد ( 550 ق. م. ). اژدهاک در بدو سلطنت خود خواست به جهانگیریهای هووخشتر ادامه دهد، ولی بزودی دریافت که اوضاع آسیای غربی و موقع دول همجوار مانع از این کار است ، زیرا اگر او میخواست از طرف مغرب توسعه یابد میبایست با دولت لیدی و بابل بجنگد. دولت اولی بواسطه زحمات آلیات و کرزوس قوی بود، با یونانیها و مصر روابط دوستانه محکمی داشت و بعلاوه دختر آلیات ملکه ماد بود. بابل هم پادشاهی داشت ، مانند بخت النصر فعال و بااراده و درافتادن با چنین سلطانی صلاح ماد نبود، بخصوص که خواهر اژدهاک ملکه ماد بشمار میرفت. از طرف دیگر لیدیه و بابل هم ، چون قوت ماد را می دیدند نمیخواستند بهانه ای برای جنگ ایجاد کنند. این بود که تقریباً در مدت سی سال صلح و آرامش مختل نشد و در این مدت بخت النصر استحکامات بابل را قوی کرد و این شهر را به اندازه ای آراست که بابل مجدداً مقام سابق خود را بازیافت و آنرا عروس شهرها و پایتخت آسیا گفتند. بعد از بخت النصر دوم ، در میان جانشینان او کسی پیدا نشد که کارهای اورا دنبال کند. نفاق داخلی ، که بواسطه وجود بخت النصر قوی و بااراده موقتاً فرونشسته بود، مجدداً شروع شد، چند نفر بتخت نشسته بزودی کشته شدند یا درگذشتند و بالاخره کاهنان بابل شخصی را نبونید ( به بابلی نبونه خید ) نام ، که از خانواده سلطنت نبود، بتخت نشاندند. از لوحه هائی که در بابل یافته اند، معلوم میشود که پدر این شخص کاهن معبد سین یعنی رب النوع ماه در حرّان بوده و شاید قرابتی با خانواده سلطنت آسور داشته.بهرحال او شخصی نبود که بتواند در چنین موقع باریک دولت بابل را اداره کند و فقط از این جهت او را بتخت نشاندند که در کنگاش کاهنان بر ضدّ پادشاه قبل شرکت داشت. با وجود این سستی داخلی آرامش بابل بواسطه ابهتی که دولت مزبور در زمان بخت النصر یافته بود، دوام داشت. سوریه حرکتی نمیکرد. حتی صور از بابل میخواست کسی را برای پادشاهی بدانجا بفرستد و مصر هم به مستملکات بابل طمع نمیورزید، ولی دولت ماد، که بخوبی از اوضاع داخلی بابل آگاه بود، موقع را مناسب دید که خیال دیرین خود را راجع به توسعه مملکت از طرف مغرب به موقع عمل بگذارد و پادشاه ماد با قشونی داخل بین النهرین گردید. کیفیات این جنگ معلوم نیست و حتی نمیدانیم مصادمه بین فریقین روی داده یا نه ، ولی از لوحه های نبونید پیداست که او از این پیش آمد بسیار مکدربوده ، ولی نه از جهت سیاسی ، بلکه از این جهت که نیت او در تعمیر معبد سین در حران به تأخیر افتاده بود. لوحه های او غالباً پر است از اطلاعات راجع به آثار عتیقه بابل ، بمعابد و استوانه هائی که در پی های معابد قدیم می یافت و نیز راجع بسلاطین بسیار قدیم بابل و اکد و غیره. از قشون کشی پادشاه ماد هم ، اگر اطلاعی میدهد، بطور اجمال و بمناسبت معبد حران است. از یک لوحه او چنین مستفاد میشود که اگر کوروش بر پادشاه مادخروج نکرده بود، جنگ ماد و بابل امتداد می یافت.بیشتر بخوانید ...