آپِر یوری ( A periori ) از دیدگاه ارسطو به معنای شناخت موجودات و پدیده ها و موضوعات و امورات از طریق کشف علت آنها و آپُست ریوری ( A posteriori ) شناخت آنها از طریق کشف اثر و معلولات آنها. از دیدگاه کانت
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شناخت های آپریوری به شناخت هایی اطلاق می شوند که هیچگونه ریشه تجربی نداشته باشند. گرچه کانت پذیرای این حقیقت بوده است که کلیه شناخت های انسانی در قدم اول تجربی می باشند، اما بر این بینش و باور بوده است که در وجود انسان دو منبع استعلائی یا غیر تجربی هم وجود دارند که بدون آنها هیچگونه شناخت تجربی امکان پذیر نمی باشد. یکی حسیات استعلائی یعنی مکان و زمان و دیگری چهار تابع منطقی در لوح فهم که هرکدام دارای سه مفهوم زیر مجموعه ای دارند تحت عنوان کاتِ گوری های دوازده گانه کانتی در مقایسه با مقولات پنجگانه افلاطونی و دهگانه ارسطویی. از دیدگاه کانت مکان و زمان پدیده های ذهنی اند و در خارج از وجود انسان موجودیت عینی ندارند که از دیدگاه علمی یکی از بزرگترین اشتباهات فلسفی کانت محسوب می شود. از طرفی دیگر کانت معتقد بوده است که بنیادی ترین بخش ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر هستی واقعی و عینی زمان می باشد. به این معنا که خود زمان فاقد هرگونه حرکت است و فقط موجودات و پدیده ها در آن پشت سر هم یا بطور همزمان در حرکت و تغییر و تحول می باشند. بینش کانت را در مورد مکان و زمان می توان به شکل زیر اصلاح نمود. تصویر فضای هندسی سه بعدی که در بیرون از وجود انسان موجود می باشد در مغز و وجود انسان هم به شکل یک فضای سه بعدی مینیاتوری موجود است و تصویر زمان به شکل یک خط هندسی که جهت آن همیشه به سمت آینده معطوف . تصویر و یا صدا و یا بو و یا مزه و یا لمس و یا حرکت هر موجود و هر چیزی که در فضای هندسی سه بعدی بیرونی قرار گرفته است در همان جا و یا نقطه در فضای هندسی سه بعدی ذهنی نقش می بندد و نه در مرکز آن فضای درونی. اگر چنین باشد، انسان نمی تواند موجودات و چیز ها را از هم تشخیص دهد و فاصله آنها را از همدیگر را درک کند. از طرفی دیگر اگر تاثیرات لحظه ای محیط بیرونی روی حواس پنجگانه در مرکز فضای ذهنی روی هم متراکم شوند ( مثل شعاع های نوری در کانون یک عدسی ) آنگاه شدت تراکم آنها در آن نقطه مغز را خواهد سوزاند. در مورد زمان هم به این ترتیب ، اگر زمان درونی بصور خط نباشد بلکه فقط یک نقطه، آنگاه تشخیص بین تقدم و تاخر دریافت های حسی و سری اعداد غیر ممکن می شد. از آنجاییکه زمان بیرونی بُعد چهارم فضا یا مکان سه بعدی بیرونی می باشد، زمان درونی هم بعد چهارم مکان ذهنی یا درونی. البته اگر فلاسفه عصر حاضر و آینده چه ایده آلیست ها و چه ماتریالیست ها و چه روح گرایان و چه ماده گرایان به این حقیقت دست یابند و با آن آشنا شوند، شاید کلیه مسائل فلسفی یکی پس از دیگری قابل حل باشند و دیگر روی همدیگر تل انبار نشوند و حل نشده باقی نمانند. آن اینکه زمان و مکان مطلق محمد زکریای رازی و نیوتن از یک طرف و زمانمکان نسبی انشتین از طرفی دیگر هرکدام یک چهارم ( ۱/۴ ) و هر دوی آنها روی همدیگر نیمی ( ۱/۲ ) از واقعیت عینی و فیزیکی را بیان داشته و به زبان ریاضی فرمولبندی نموده اند و نیمه مفقوده در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون عبارت است از بیزمانی و بیمکانی مطلق و نسبی. به این معنا که مفاهیم یا پدیده های بیزمانی و بیمکانی مترادف و معادل و هم معنا بودن با عدم وجود زمان و مکان نمی باشند بلکه نیم زوج های بنیادی و همزاد و هم بازی مکان و زمان با کمیت های مساوی و ماهیت های معکوس. از طرفی دیگر اگر فلاسفه به این حقیقت برسند که خداوند متعال ( خدا از دیدگاه فلسفه و عرفان علمی و نه از دیدگاه الاهیات و کلام و تفسیر و حکمت و عرفان دینی ) در لحظه جاودانه حال یا نوسانگر زمان و بیزمانی مطلق ( هردو به طول زمان پلانک ) در محیط و محتوای کلیه جهان های موازی و مساوی و بیشمار بطور همزمان و در عین واحد هم در قالب واقعیت عینی به ظهور و پیدایش و کثرت رسیده و خواهد رسید و هم بصورت واقعیت محض و غیبی در پشت پرده واقعیت عینی حضور مطلق دارد، آنگاه مسائل بنیادی فلسفی از قبیل نزول و صعود و ماوراء طبیعت افلاطونی و متافیزیک کلاسیک ارسطویی و متافیزیک استعلایی کانتی و پدیدار شناسی هگلی و هوسرلی و هایدیگری به تدریج و بطور معقول و منطقی حل خواهند گردید. گویا فلسفه به اصطلاح علمی هنوز متوجه کشف اصلی و محوری و یا مرکزی تئوری یا نظریه علمی مه بانگ یعنی نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی نشده است. پس چگونه می تواند با استدلالات منطقی عقلانی مفاهیم و یا پدیده های نزول و صعود را شرح دهد. فلسفه اگر قصد و نیت رقابت با باور های دینی داشته باشد ، باید از طریق تفسیر نظریه علمی مه بانگ و آنهم بدون پرداختن به جزئیات آن که وظیفه علوم طبیعی و تجربی می باشد، افسانه نوین آفرینش را بسراید تا برای بیشتر افراد انسانی امروز و آینده قابل مقایسه باشد با افسانه قدیمی و باستانی خلقت آدم و حوا و آفرینش شش روزه جهان مندرج در تورا ( تورات ) و ایوان گلی های چهارگانه ( اناجیل اربعه ) و قرآن .
امر پیشین؛
پیشی ، قبلی، ماتقدّم، مقدّم بر، از پیشی، از علّت به معلول رسیده ، دلیل مقدم؛
مربوط به ( یا ناشی از ) استدلال قیاسی بر اساس اصول موضوع مفروض یا اصولِ به ظاهر بدیهی، بدون ارجاع به تجربه.
پیشی ، قبلی، ماتقدّم، مقدّم بر، از پیشی، از علّت به معلول رسیده ، دلیل مقدم؛
مربوط به ( یا ناشی از ) استدلال قیاسی بر اساس اصول موضوع مفروض یا اصولِ به ظاهر بدیهی، بدون ارجاع به تجربه.