اویز
/~Aviz/
مترادف اویز: ( آویز ) آونگ، گوشوار، آویخته، آویزان، معلق، آرزم، پیکار، جنگ، رزم، نبرد
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: گلی زینتی به شکل زنگوله و قرمز رنگ، هر چیز کوچک و گران قیمت از نوع فلزهای قیمتی، و مانند آنها که به عنوان گردن بند، گوشواره، دست بند و مانند آنها می آویزند، ( در گیاهی ) گلی زینتی، به شکل زنگوله و قرمز رنگ، گل آویز، گل گوشواره، ( در گیاهی ) گیاه این گل که از خانواده ی مورد است، هر چیز کوچک و قیمتی که به عنوان گردنبند، دستبند می آویزند
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
که از بوی دلاویز تو مستم.
سعدی.
آویز. ( اِ ) نام قسمی گل با ساقی باریک بطول نیم گز و کمتر و برگی سخت سبز وشبیه ببرگ نعناع و گلی چون گل انار. || منشور و جز آن از بلور و مانند آن که بر جارها و لاله ها و چلچراغها آویخته است زینت را. || آنچه از احجار کریمه چون الماس و زمرد و مانند آن که بر حلقه گوشواره آویزند. || جنگ. پیکار. مبارزت. نبرد. درآویختن با خصم. زد و خورد :
بیفشرد ران رخش را تیز کرد
برآشفت و آهنگ آویز کرد.
فردوسی.
برانگیخت از جای شبدیز راتن و جان بیاراست آویز را.
فردوسی.
چهل روز با لشکر آویز بودگهی رزم و گه روی پرهیز بود.
فردوسی.
غمین گشت و آهنگ آویزکرداز آن پس که از جنگ پرهیز کرد.
فردوسی.
با شیر و پلنگ هرکه آویز کندآن بِه ْ که ز تیر فقر پرهیز کند.
؟ ( از تاریخ بیهقی ).
دگر ره شد آهنگ آویز کردبرآورد گرد اسب را تیز کرد.
اسدی.
چرخ رابا حاسدت آویز بادبخت را با دشمنت پیکار باد.
مسعودسعد.
- گریز و آویز ؛ آویز و گریز. جنگ و گریز : اشکانیان در گریز و آویز بس استاد بودند. و رجوع به «آویز و گریز» شود.|| منگوله. شرّابه. پَش. فَش.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. زیورآلاتی مانند گوشواره، گردن بند، دستبند، و امثال آن.
۳. (صفت ) آویخته شده.
۴. (بن مضارعِ آویختن ) = آویختن
۵. آویزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): دست آویز، دل آویز، گلاویز.
۶. آویخته شده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): حلق آویز.
۷. (اسم، اسم مصدر ) [قدیمی] جنگ، پیکار، نبرد: غمین گشت و آهنگ آویز کرد / از آن پس که از جنگ پرهیز کرد (فردوسی۲: ۴۲۲ ).
فرهنگستان زبان و ادب
{hanger} [حمل ونقل درون شهری-جاده ای] قطعه ای که اتاقک یا صندلی یا سایر افزاره های حمل مسافر را به بافۀ کِشنده/ کابل کِشنده متصل می کند
دانشنامه عمومی
آویز. آویز ( به انگلیسی: Pendant ) یک نوع جواهر آویختنی است که بیشتر به گردنبند بسته می شود. گرچه می تواند به گوشواره نیز بسته شود. [ ۱]
wiki: آویز
آویز (فراشبند). آویز ( فراشبند ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان فراشبند در استان فارس ایران است.
این روستا در دهستان آویز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن 2300 نفر ( 530خانوار ) بوده است.
این روستا در دهستان آویز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن 2300 نفر ( 530خانوار ) بوده است.
wiki: آویز (فراشبند)
آویز (کمون). آویز ( به فرانسوی: Avize ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Avize واقع شده است. [ ۱] آویز ۷٫۶۲ کیلومتر مربع مساحت دارد ۱۱۳ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
wiki: آویز (کمون)
آویز روستایی در دهستان آیسک بخش آیسک شهرستان سرایان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۹ نفر ( در ۹ خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: اویز
دانشنامه آزاد فارسی
آویز. رجوع شود به:طومار نقاشی
wikijoo: آویز
جدول کلمات
گردنبند
مترادف ها
گوشه، لخته، خاج، اویز، نرمه، بخشی از عضله یا مغز
بدار زدن، اویز، اعدام، چیز اویخته شده، در حال تعلیق
حلقه، گوشواره، اویز
نرمه گوش، اویز، دامن، گوشت اویخته، لبه اویخته کلاه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
لوستر