برای واژه ی �اپراتور� ( Operator ) که به معنای راه انداز، گرداننده، کنترل کننده یا شرکت ارائه دهنده خدمات است، و با توجه به روش های واژه سازی پرفسور حسابی ( تکیه بر بن های فعل فارسی ) ، می توان معادل های نو و ریشه دار زیر را ساخت:
... [مشاهده متن کامل]
واژه های پیشنهادی برای �اپراتور�
در این واژه ها، بر مفاهیم �گرداندن/اداره کردن� و �کنش/اجرا� تأکید شده است.
۱. کُنِش گر ( Koneš - Gar )
ساختار: کُنِش ( اسم به معنای عمل و اجرا ) ـگَر ( پسوند فاعل و کننده کار ) .
مفهوم: کسی که عمل یا اجرای اصلی را انجام می دهد؛ متصدی و مجری وظایف تعیین شده. این واژه برای هر دو مفهوم فنی ( کنترل دستگاه ) و سازمانی ( مسئول انجام کار ) مناسب است.
مثال کاربرد: �کُنِش گر ( اپراتور ) دستگاه، باید آموزش های لازم را دیده باشد. �
۲. گَرداننده ( Gardānande )
ساختار: گردان ( بن مضارع از فعل گرداندن یا اداره کردن ) ـنده ( پسوند فاعل ) .
مفهوم: کسی که کار یا سیستمی را می چرخاند و اداره می کند. این واژه بسیار نزدیک به مفهوم Operator در حوزه های مدیریتی و فنی است.
مثال کاربرد: �گرداننده ( اپراتور ) تلفن خانه� یا �شرکت های گرداننده خدمات تلفن همراه. �
۳. راه وَر ( Rāh - Var )
ساختار: راه ( اسم به معنای روش، حرکت ) ـوَر ( پسوند مالکیت، به معنی �دارای راه� ) .
مفهوم: کسی که راه را تعیین یا کار را جاری می کند؛ کسی که امور را در مسیر صحیح راه اندازی و به کار می اندازد.
مثال کاربرد: �راه ور مرکز کنترل ترافیک. �
این واژه ها تلاش می کنند با استفاده از ریشه های فعال فارسی، بار معنایی �اپراتور� را به صورت دقیق و شیوا منتقل کنند.
سید مهدی معافی
... [مشاهده متن کامل]
واژه های پیشنهادی برای �اپراتور�
در این واژه ها، بر مفاهیم �گرداندن/اداره کردن� و �کنش/اجرا� تأکید شده است.
۱. کُنِش گر ( Koneš - Gar )
ساختار: کُنِش ( اسم به معنای عمل و اجرا ) ـگَر ( پسوند فاعل و کننده کار ) .
مفهوم: کسی که عمل یا اجرای اصلی را انجام می دهد؛ متصدی و مجری وظایف تعیین شده. این واژه برای هر دو مفهوم فنی ( کنترل دستگاه ) و سازمانی ( مسئول انجام کار ) مناسب است.
مثال کاربرد: �کُنِش گر ( اپراتور ) دستگاه، باید آموزش های لازم را دیده باشد. �
۲. گَرداننده ( Gardānande )
ساختار: گردان ( بن مضارع از فعل گرداندن یا اداره کردن ) ـنده ( پسوند فاعل ) .
مفهوم: کسی که کار یا سیستمی را می چرخاند و اداره می کند. این واژه بسیار نزدیک به مفهوم Operator در حوزه های مدیریتی و فنی است.
مثال کاربرد: �گرداننده ( اپراتور ) تلفن خانه� یا �شرکت های گرداننده خدمات تلفن همراه. �
۳. راه وَر ( Rāh - Var )
ساختار: راه ( اسم به معنای روش، حرکت ) ـوَر ( پسوند مالکیت، به معنی �دارای راه� ) .
مفهوم: کسی که راه را تعیین یا کار را جاری می کند؛ کسی که امور را در مسیر صحیح راه اندازی و به کار می اندازد.
مثال کاربرد: �راه ور مرکز کنترل ترافیک. �
این واژه ها تلاش می کنند با استفاده از ریشه های فعال فارسی، بار معنایی �اپراتور� را به صورت دقیق و شیوا منتقل کنند.
سید مهدی معافی
اوپراتور/ اپراتور ( اُ پِ تُ ) ( انگلیسی Operator )
کاربر، آن که دستگاهی را به کار می گیرد.
کاربر، آن که دستگاهی را به کار می گیرد.