- در اوهام آمدن ؛ بوهم درآمدن. وصف چیزی به وهم آمدن :
تو در کنار من آیی من این طمع نکنم
که می نیایدت از حسن وصف در اوهام.
سعدی.
شمایلی که نیاید بوصف در اوهام خصائصی که نگنجد بذکر در افواه.
سعدی.
- اوهام پرست ؛ خرافاقی. پیرو اوهام.- اوهام پرستی ؛ پیروی خرافات. خرافه پرستی.