اونگان


معنی انگلیسی:
hanging, pendulous, swinger, swinging

لغت نامه دهخدا

( آونگان ) آونگان. [ وَ ] ( ص مرکب ) در تداول عوام ، آونگ. دروا. معلق. آویخته. و فصیح آن آویزان باشد. بیت ذیل را در فرهنگها برای کلمه مثال می آورند :
رفته با بازوش از تندی مرکب آستین
گشته آونگانش از پهلوی استر پوستین.
جلال الدین خوافی.
- آونگان شدن ؛ آویزان شدن.
- آونگان کردن ؛ آویختن.
اونگان. [ اُ ] ( اِ ) باصطلاح دواسازی هر ماده دسم و سفت و غلیظی که بروی جزء معلول تمریخ کنند مانند اونگان خاکستری. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( آونگان ) ( صفت ) آویخته معلق آونگ .
باصطلاح دوا سازی هر ماده دسم و سفت و غلیطی که بر روی جزئ معلول تمریخ کنند مانند اونگان خاکستری .

فرهنگ معین

( آونگان ) (وَ ) (ص فا. ) آویخته ، معلق ، آونگ .

دانشنامه عمومی

آونگان (قروه). آونگان[ ۱] روستایی از توابع دهستان یالغوزآغاج در بخش سریش آباد در شهرستان قروه استان کردستان ایران است. بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵، این روستا ۲۱۸ خانوار و نفر ۸۹۰ جمعیت داشته است. [ ۲]
عکس آونگان (قروه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

fly (اسم)
پرواز، اونگان، پرش، مگس، حشره پردار

bob (اسم)
فریب، مسخره، ضربت، شاقول، سرزنش یا طعنه، شوخی، حقه، وزنه قپان، منگوله، حرکت تند و سریع، سرود یا تصنیف، یک شیلینگ، اونگان

فارسی به عربی

تعلیق

پیشنهاد کاربران

به معلق متحرک آونگان گویند. همانند آونگ ساعت .
به معلق بدون حرکت، آویزان گویند . همانند آویز کردن زیور آلات
آونگان:
نام یک روستا در استان کردستان.
( واقع در ۷۰کیلومتری شرق شهر سنندج و ۱۵کیلومتری غرب شهر قروه ) .
شهرکی صنعتی بنام" آونگان " نیز درهمین محدوده ایجادشده است.

بپرس