اولیتر


معنی انگلیسی:
better, preferable, ere, rather

لغت نامه دهخدا

اولیتر. [ اَ لا ت َ ] ( ص تفضیلی ) ( اولی + تر ) سزاوارتر و بهتر. ( ناظم الاطباء ) :
ایزد او را از پی سالاری ملک آفرید
زو که اولیتر بگنج و لشکر و تاج و نگین.
فرخی.
ورگ زدن اندر این فصل [ بهار ] اولیتر از آن بود که اندر فصلهای دیگر. ( ذخیره خوارزمشاهی ). بدین سبب اولیترین روزگاری بدارو خوردن روزگار خزان است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
گفت او را نیست الا درد لوت
پس جواب احمق اولیتر سکوت.
مولوی.
ترک احسان خواجه اولیتر
کاحتمال جفای بوابان
بتمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان.
سعدی.
ایام شباب است شراب اولیتر
با سبزخطان باده ناب اولیتر
عالم همه سربسر رباطیست خراب
در جای خراب هم خراب اولیتر.
حافظ.
رجوع به اولی شود.

فرهنگ فارسی

(صفت ) سزاوارتر اولی . توضیح (اولی ) خود صفت تفضیلی است ولی در فارسی آنرا صفت گیرند و علامت تفضیل (تر ) بدان ملحق کنند .

فرهنگ عمید

سزاوارتر، شایسته تر، بهتر: ترک احسان خواجه اولی تر / کاحتمال جفای بوابان (سعدی: ۱۱۲ ). &delta، با آنکه اولی خود صفت تفضیلی است، باز هم در فارسی علامت صفت «تر» به آن می افزایند.

پیشنهاد کاربران

دارای اولویت بالاتر، اولویت دارتر
شایسته تر_سزاوارتر

بپرس