اولنگ

لغت نامه دهخدا

اولنگ. [ ل َ ] ( ترکی ، اِ ) سبزه زار و مرغزار. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سبزه زارها و مرغزار

گویش مازنی

/oolang/ از روستاهای کوهسار فندرسک استرآباد
/oo lang/ دو شاخه ی متصل به سبد و زنبیل میوه چینی

واژه نامه بختیاریکا

( اَولِنگ * ) چراگاه

دانشنامه عمومی

اولنگ (نهبندان). اولنگ روستایی در دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان نهبندان استان خراسان جنوبی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۵۲ نفر ( ۱۷خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس اولنگ (نهبندان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

در گویش مازنی هم به دو شاخه چوبی که در واقع انحراف داره اولنگ میگن به انحنای دسته سبد هم اولنگ میگن که با معنی سانسکریت و لحجه شیرازی همخوانی داره ، تخلف تجاوز ، هرز بودن ، انحراف میشه معنی اولنگ
اولنگ ، ullang هرز ، انحراف ، تخلف
این واژه به همراه علف کاربرد داره در بیشتر زبانها و گویش های استان فارس به همین معنی به کار برده میشه
این واژه با احترام فراوان برای هم میهمان ترکم ، ترکی نیست
...
[مشاهده متن کامل]

در سانسکریت ullang hita به معنی تخلف کردن منحرف بودن هست در لهجه شیرازی هم اولنگ همین کاربرد را دارد به معنی هرز و به درد نخور ، منحرف هست

بپرس