اولجا

لغت نامه دهخدا

اولجا. [ اُ ] ( ترکی ، اِ ) اولجه. اسیر و بندی. ( ناظم الاطباء ). || غارت و غنیمت. ( ناظم الاطباء ) ( جهانگیری ) : و آخرالامر قلعه نیز مستخلص شد و محترفه بسیار را اسیر کردند واولجای بی اندازه گرفتند. ( جامع التواریخ رشیدی ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) مال و جنس و اسیری که پس از تاخت و تاز و غارت از دشمنی گیرند چپاول .

فرهنگ عمید

= اُلجا

پیشنهاد کاربران

بپرس