اولاق

لغت نامه دهخدا

اولاق. ( ترکی ، اِ ) الاغ. ( شرفنامه منیری ). چهارپا. مرکوب : والبرید ببلاد الهند صنفان فأما برید الخیل فیسمونه اولاق ( باقاف ) و هو خیل تکون للسلطان فی کل مسافة اربعة امیال. ( ابن بطوطه ). و ایشان را لشکر و مرد داد و از چهار پای و اولاق چندانک در حد و حصر نیاید. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به اولاغ و الاغ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) الاغ

واژه نامه بختیاریکا

( اَولاق ) چهارپایان؛ ستور

پیشنهاد کاربران

●الغ. [ اُ ل ُ ] ( ترکی ، ص ) بزرگ. مقابل کوچک. ( هفت قلزم ) ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) . کلان و بزرگ ، و این لفظ ترکی است. ●الاغ با اولاق متفاوت از معناست. ●الاغ یا الغ به معنای بزرگ و ارجمند هست. ●اولاق در ترکی معنای عرعر کردن دارد. ●خود خر به معنای چارپا در ترکی میشود اشک.

بپرس