اوقاف
/~owqAf/
لغت نامه دهخدا
- سازمان اوقاف ؛ اداره کلی که زیر نظر نخست وزیری بر موقوفات نظارت مینماید و اداره امور وقف قانوناً بعهده آنست.
فرهنگ فارسی
وقف املاک واموال جهت کمک به بینوایان یااموردیگر، جمع وقف
( اسم ) جمع وقف املاک و اموالی که بجهت طلاب علوم بینوایان بقاع متبر که و غیره تخصیص دهند . یا وزارت اوقاف . در عهد ناصرالدین شاه قاجار با وزارت وظایف یک وزارتخانه را تشکیل میداد . یا ادار. اوقاف . ادار. کلی است جزو وزارت فرهنگ که بامور موقوفات رسیدگی میکند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
در پهلوی " درستادها " در اوستا " روانکان ، برابر نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
رایشکده برتر درستادها= شورای عالی اوقاف
رایشکده برتر درستادها= شورای عالی اوقاف