اوقات تلخی
/~owqAttalxi/
برابر پارسی: ترشرویی، تندی
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
مترادف ها
رنجش، غیظ، اوقات تلخی، دسته خنجر
خشم، غیظ، کج خلقی، اوقات تلخی، قهر
پیشنهاد کاربران
کلمه تلخی از تلخکی و افیون می اید و اوقات همان زمانهایی است که کام تلخ ، ذهن بیمار ، دهان تلخ و شخص نعشه و بدگمان به همه چیز و همه کس میشود و دهان او و کلام او هم تلخ مشود و مثال بارز رفتار یک معتاد به تلخی و اوقات تلخ و ناراحتیست
اوقات تلخی: ترش روئی، بد خوئی، بداخلاقی
احوال تلخ، حالِ دگرگون ( منفی )
احوال تلخ، حالِ دگرگون ( منفی )