اوق

لغت نامه دهخدا

اوق. [ اَ ] ( ع مص ) گران شدن بوزن. ( آنندراج ). || مشرف شدن بر چیزی. || مایل گردیدن به... || شآمت آوردن به. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) گرانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). || شآمت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ( اِ ) ج ِ اوقة. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) موزه ای که از پوست پشمدار بدوزند چکم. پشمین . ۲ - چوبهای فوقانی آلاچیق .

پیشنهاد کاربران

اوق : اوق معرب اوگ است و در زبان رخشانی به خوک یا گراز وحشی اوک یا اوگ ، یا عوگ و عوک گویند .
جالب اینکه اگر در کلمه عوک یا اوک دقت کنید فقط حرف اول از ( خ ) به الف یا ع تغییر پیدا کرده است و این یک قانون در زبان رخشانی ( بلوچی منطقه سیستان وسرحد و ترکمنستان و پاکستان وافغانستان ) است و هر گاه یک کلمه فارسی را بخواهیم به زبان رخشانی تبدیل کنیم یا تلفظ کلمه تغییر می یابد یا یکی از حروف شکلی دیگر می گیرد.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
میانگین = میانجین ، مانجین.
خوک = عوک، عوگ، اوک، اوگ و معرب آن = اوق یا عوق.
هشیار= شیوار، در این کلمه تغییرات بهع این شکل است = هوشیوار= هوشیار
هشیوار ، در این کلمه پیشوند هو حذف شده و به صورت شیوار تلفظ می گردد.
آب = آپ= ئاَپ.
آرد= آرت= ئاَرت.
آسان = ئاَساَن.
آسوده= آسودگ= ئاَسودگ.
خر= عَر.
زَن= جَن .
زَنَک = جَنَک.
این محل در تاریخ سیستان به کرات ذکر شده و محل ظهور پهلوانی نام آور و رِند به نام امیر المومنین حمزه رض یا امیر حمزه صاحبقران یا حمزه آذرک سیستانی است که در سال 200 هجری بر علیه خلیفه هاون الرشید عباسی قیام کرد و مدت 36 سال به صورت پارتیزانی حکومت کرد و مردم را از دادن مالیات سنگین بازداشت و خودش نیز از مردم مالیات نمی گرفت .

اوق زدن : اصل آن عوق می باشد [ ع ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) به دل آشوبه مبتلی شدن . استفراغ کردن . حال تهوع یافتن یا حال استفراغ داشتن . اشکوفه افتادن بر کسی . || گاهی زنان برای نشان دادن انزجار و نفرت خود از چیزی گویند:عق زدم یا داشتم عق میزدم . ( از فرهنگ لغات عامیانه ) . رجوع به عق و عق شدن و عق گرفتن و عق نشستن شود.
...
[مشاهده متن کامل]

( ( و بعد یک لگد خورد تو پهلویش که فوری تو دلش پیچ افتاد و پیش چشمانش سیاه شد و چند تا اُوقِ خشکه زد و تو خودش شاشید. . ) ) ( صادق چوبک ، دزد قالپاق )

اوق در زمان مامون خلیفه نام آبادی بوده در کنار آبادی جوین که لشکر حمزه نامی علم عصیان بر داشت و بر خلیفه شورید
از کتاب تاریخ ایران بعد از اسلام زرین کوب صفحه ی ۴۵۷
همان حالت تهوع

بپرس