اوغر

لغت نامه دهخدا

اوغر. [ اَ غ َ ]( اِ ) مجمع پادشاهان و حکام و اشراف. مجمع و محفل سلاطین و اشراف و حکام و اکابر. || جایی که باد بسیار میوزد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - سمت و مقصدی باشد که بان طرف رو کنند . ۲ - برکت سعادت . یا اوغور بخیر . سفر بخیر . یا بد اوغور . بدیمن.

پیشنهاد کاربران

بپرس