اوزبک
لغت نامه دهخدا
اوزبک. [ اُ ب َ ] ( اِخ ) یکی از سلاطین قوم تاتار موسوم به قاپچاق است از تاریخ 705 هجری تا سال 743 حکمرانی کرد و اکثر اراضی روس را مسخرنمود و به نیت محو نصرانیت و نشر اسلام بلاد روسیه رابین امرای تاتار تقسیم نمود. ( قاموس الاعلام ترکی ).
اوزبک. [ اُ ب ] ( اِخ ) نام یکی از امرای ملوک چراکسه مصر است. در زمان سلطان بایزیدخان ثانی در جنگ مصر و عثمانی سردار لشکر مصر بود و در جهات سوریه و آتن بپاره ای از فتوحات نایل گشت. ( قاموس الاعلام ).
اوزبک. [ اُ ب َ ] ( اِخ ) مظفرالدین... از اتابکان آذربایجان ( 607-622هَ. ق. ) وی که از حدود سال 600 بداعیه سلطنت برخاسته بود، برادر اتابک ابوبکر و شوهر دختر طغرل سوم است. دوره پانزده ساله سلطنت او که مردی ضعیف النفس وشرابخوار و بوالهوس و لهوولعب دوست بود واقعه مهمی ندارد جز تجاوزات دائمی گرجیان بحدود مشکین و اردبیل و استیلای مغول در سال 617 بر آذربایجان. اتابک اوزبک که تاب مقاومت ایشان را نداشت با دادن پول و جامه و چهارپای بسیار با مغول از در صلح درآمد و چون باردیگر شنید که باز جمعی از این طایفه عازم تبریزند شهر را رها کرد و بنخجوان رفت. رؤسای تبریز بتدابیری پایتخت اتابکان را از قتل و غارت مغول نجات بخشیدندو اتابک به تبریز برگشت. گرجیان از این وضع پریشان استفاده کردند و چندبار به بلاد اران و آذربایجان دست اندازی نمودند و از اتابک حرکتی ندیدند و او به همین حال نکبت میزیست تا در 622 که شنید جلال الدین منکبرنی خوارزمشاه بقصد تبریز حرکت نموده است ، زوجه خود را در شهر گذاشت و خود بگنجه گریخت. جلال الدین در 17 رجب 622 تبریز را گرفت و ملکه را با احترام به خوی فرستاد و خود بجنگ با گرجستان روانه شد. در برگشتن از تفلیس چون رؤسای تبریز با جلال الدین راه نفاق رفته بودند ایشان را سیاست فرمود و ملکه زوجه اتابک اوزبک را تحت اختیار درآورد و اتابک از این غصه جان سپرد.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
۱- ( اسم ) ۲ - (صفت ) گاه بجای (اوزبکی ) بکار رود یکتن از طایف. اوزبک .
هشتمین از خانان گوک اردو یا خانان دشت قبچاق غربی خاندان باتو از ۷۱۲ تا ۷۱۴ .
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بازماندگان مغولانی که تحت فرمان ازبکخان فرمانروای آلتین اردو بودند، خود را ازبک خواندند، ولی تمامی قبایل ازبک از منغیت و برلاس تا قونغرات مغول تبار می باشند
اوزبک یا به ترکی غربی اوزبی یعنی خودسر خودمختار
اوزبک یعنی ارباب خود و به فارسی می شود خودمختار