اورندیدن

لغت نامه دهخدا

اورندیدن. [ اَ رَ دَ ] ( مص ) فریبانیدن. ( از آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). مکر و حیله کردن. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ). خدعه نمودن.( از ناظم الاطباء ). فریب دادن. ( برهان ) :
ز روز واپسین آن کش خبر نیست
جز اورندیدنش کار دگر نیست.
ابوشکور.

فرهنگ معین

(اَ رَ دَ ) (مص ل . ) گول زدن ، مکر و خدعه کردن .

فرهنگ عمید

فریب دادن، مکر و خدعه کردن، نادرستی کردن: ز روز واپسین آن کش خبر نیست / جز اورندیدنش کار دگر نیست (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۴ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس