اوحدی

/~owhadi/

معنی انگلیسی:
owhadi

لغت نامه دهخدا

اوحدی. [ اَ ح َ ] ( اِخ ) اوحدالدین کرمانی. رجوع به اوحدی کرمانی شود.

اوحدی. [اَ ح َ ] ( اِخ ) بلیانی ، میر تقی الدین محمد از شعرا وسادات ایران است. در اصفهان متولد شد و مدتی در خدمت شاه عباس به سر برد و در 1005 هَ. ق. بهندوستان رفت و در عهد سلطنت جهانگیر و شاه جهان در گجرات اکبرآباد زیست. در شعر و انشا وحید عصر خود بشمار میرفت. کتاب تذکرة الشعرا موسوم به عرفات و کتاب لغت موسوم به سرمه سلیمانی و دو فقره منظومه موسوم به کعبه مراد و یعقوب و یوسف از تألیفات اوست و دیوان شعری مرتب و قصائد و مثنویات بسیار دارد. از اشعار اوست :
ای قاصد اگر حال تقی یار بپرسد
از دیده همین خون جگربار و دگر هیچ.
وی در سال 1030 هَ. ق. وفات کرد. ( ریحانةالادب ج 1 ص 123 ).

فرهنگ فارسی

مراغه یی اصفهانی رکن الدین شاعر متصوف قرن هشتم ( ف. ۷۳۸ ه. ق . / ۱۳۳۷ م . ) وی به سبب ولادت در مراغه به مراغه یی و به سبب مدتی سکونت در اصفهان باصفهانی مشهورست . تخلص او از لقب اوحد الدین ابو حامد کرمانی - که بیک واسطه مریدش بوده - ماخوذ است . اوحدی قسمت اخیر عمر خود را در آذربایجان بسر برده و در آنجا مثنوی [ جام جم ] را پرداخته وی دیوانی شامل و قصاید و غزلیات و رباعیات دارد که در هند به طبع رسیده .
بلیانی میر تقی الدین محمد از شعرا و سادات ایران است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اوحدی (ابهام زدایی). اوحدی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • اوحدی مراغه ای، فرزند حسین اصفهانی ، از سخنوران و عارفان سده ۸ق • محمد اوحدی دقاقی بلیانی، شاعر، تذکره نویس و مؤلف قرن دهم و یازدهم
...

پیشنهاد کاربران

بپرس