اوجان

لغت نامه دهخدا

اوجان. ( اِخ ) دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.

اوجان. ( اِخ ) دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.

اوجان. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.

اوجان. ( اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.

فرهنگ فارسی

دهی است در بیرجند .
دهی است از دهستان شاخناک بخش در میان شهرستان بیرجند .

دانشنامه عمومی

اوجان (بیرجند). اوجان روستایی است در دهستان شاخن از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در استان خراسان جنوبی[ ۱] که بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۸۵ جمعیت آن ۹۴۲ نفر ( در ۲۲۰ خانوار ) [ ۲] و طبق سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت آن ۸۳۴ نفر ( در ۲۳۸ خانوار ) بوده است. [ ۳]
عکس اوجان (بیرجند)

اوجان (ساوه). اوجان روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوه در استان مرکزی ایران.
این روستا در دهستان قره چای قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶۶۸ نفر ( ۱۴۹ خانوار ) است.
عکس اوجان (ساوه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اوجان کلمه ای تورکی است که در اصل اووقان بوده و از دو جزو اوو به معنی شکار و قان به معنی مکان گرفته شده و درکل به معنی شکار گاه است و به تدریج به اووجان و اوجان تبدیل شده و اسم اصلی بستان آباد می باشد جان در اخر بسیاری از مکانها مثل آزربایجان زنجان ارزنجان سیر جان از همین قان است
اوجان به معنای کالسکه چون اوجان شاه نشین بود شاه به اوجان با کالسکه می آمد
اوجان به معنای آب مایه ی حیات می باشد.
اوجان تازی شده " آبگان " پارسی است و به معنای سرزمین آب و فرشته نگهبان آب های روان در آیین زرتشتی می باشد که در اوستا " اپم نپات" آمده است و واژه های" آبان ، آباد " از آن ساخته شده و کاربرد فراوان دارد و در گویش های کردی " آو " و لری " او" گردیده .

بپرس