اوبس

لغت نامه دهخدا

اوبس. [ ب ِ ] ( اِ ) بر وزن مونس ، پیوند و قرابت. ( برهان ). خویشاوندی و قرابت و پیوستگی و علاقه. ( ناظم الاطباء ). || خویش و منسوب. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). خویش. ( برهان ).، اﷲ و بس. [ اَل ْ لا هَُ ب َ ] ( اِ مرکب ) خدا و بس. تنها خدا کافی است :
چو اﷲ و بس دید بر نقش زر
بشورید و برکند خلعت ز بر...
به آخر ز تمکین اﷲ و بس
نه مال اندر آمد به چشمم نه کس.
سعدی ( بوستان ).

فرهنگ فارسی

بر وزن مونس خویش و پیوند و قرابت خویشاوندی و قرایت و پیوستگی و علاقه .

اصطلاحات و ضرب المثل ها

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> اوبس
خیلی خوب، خیلی جالب

پیشنهاد کاربران

بپرس