اوباشی

لغت نامه دهخدا

اوباشی. [ اَ ] ( حامص ) بی قیدی و آوارگی و مشغول بودن بلهو و لعب و مانند آن. ( آنندراج ). الواطی. هرزگی. بدکاری. فسق و فجور. شهوت رانی. نفس پرستی و اشتغال به لهو و لعب. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اوباش شود.

فرهنگ فارسی

عمل و فعل اوباش الواطی هرزگی فسق و فجور اشتغال بلهو و لعب .

مترادف ها

vagrancy (اسم)
غلط، اوارگی، سرگردانی، در بدری، ولگردی، اوباشی

فارسی به عربی

تشرد

پیشنهاد کاربران

بپرس