اوباشتن

لغت نامه دهخدا

اوباشتن. [ اَ ت َ ] ( مص ) اوباریدن. بلع کردن. ( ناظم الاطباء ). || پر کردن. || افکندن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) :
هست اوباشتن چه افکندن
معنی دیگرش چه آگندن.
( فرهنگ منظومه ).
رجوع به اوباریدن شود.

فرهنگ فارسی

انباشتن، آکندن، پرکندن، به معنی افکندن هم گویند، اوباشته: انباشته
( مصدر ) انباشتن

فرهنگ عمید

۱. انباشتن، آکندن، پر کردن.
۲. افکندن.

پیشنهاد کاربران

برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد:
1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن
2 - anfuellen: پُرکردن، انباشتن
نکته: واژه یِ "غورت" واژه ای پارسی از ریشه یِ اوستایی "گَر:gar" به معنایِ "بلعیدن" می باشد که ریشه یِ واژگانی همچون " گلو" و تکواژِ نخست واژه یِ " گریبان" نیز می باشد. این واژه حتی از زبانِ بیگانه ای دوباره به زبانِ پارسی بازگردانده نشده است، چراکه دگرگونی هایِ آواییِ رُخ داده همگی ایرانی ( وبویژه اوستایی ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . .
پی نوشت درباره یِ واژه یِ " اُباشتن/اُبار - ":
چنانکه می دانید واژه یِ "اُباشتن/اُبار - " در زبانِ پهلوی به ریختِ "اوپارتَن: ōpārtan" بوده است که به ریختهایِ " اوباشتن:ōbāštan" و "اوباردن:ōbārdan" نیز در پارسیِ میانه در دسترس بوده است؛ در آنها "او:ō" پیشوند است و باید بدانید که این پیشوند در زبانِ پارسیِ نو به ریختِ "اُ:o" می آید، چنانکه واژه یِ " اوفتادن: ōftadan" به ریختِ " اُفتادن" درآمده است. از سویِ دیگر، ما با فعلِ "باشتن/بار - " در واژه یِ "انباشتن/انبار - " ( با پیشوندِ "اَن - " ) آشنایی داریم. پس در زبانِ پارسیِ نو خواهیم داشت: "اُباشتن/اُبار - ".
. . . . . . . .
پَسگشت:
روبرگِ 176 از نبیگ " پژوهش هایِ پارسی:PERSISCHE STUDIEN" ( م. هوبشمان )

اوباشتن
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی اوباشتن از ریشه ی واژه ی اوباش تن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اوباشتناوباشتناوباشتناوباشتناوباشتناوباشتن
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

اوباشتناوباشتناوباشتناوباشتن