اوباشتن. [ اَ ت َ ] ( مص ) اوباریدن. بلع کردن. ( ناظم الاطباء ). || پر کردن. || افکندن. ( برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) : هست اوباشتن چه افکندن معنی دیگرش چه آگندن.( فرهنگ منظومه ).رجوع به اوباریدن شود.