اوباردن


معنی انگلیسی:
devour

لغت نامه دهخدا

اوباردن. [ اَ دَ ] ( مص ) فرودادن. بلعیدن. اوباریدن. رجوع به اوباریدن شود.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خواهد اوبارد بیوبار اوبارنده اوبارده ) نا جویده فرو بردن بلع کردن بلعیدن .

فرهنگ معین

(اَ دَ ) (مص م . ) اوباریدن ، بلعیدن .

فرهنگ عمید

بلع کردن، بلعیدن، فروبردن به حلق، ناجویده فرو بردن: به دشت ار به شمشیر بگذاردم / از آن بِه که ماهی بیوباردم (رودکی: ۵۴۳ )، ایمن مشو از زمانه زیراک او / ماری ست که خشک و تر بیوبارد (ناصرخسرو: ۲۵۳ ).

پیشنهاد کاربران

برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد:
1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن
2 - anfuellen: پُرکردن، انباشتن
نکته: واژه یِ "غورت" واژه ای پارسی از ریشه یِ اوستایی "گَر:gar" به معنایِ "بلعیدن" می باشد که ریشه یِ واژگانی همچون " گلو" و تکواژِ نخست واژه یِ " گریبان" نیز می باشد. این واژه حتی از زبانِ بیگانه ای دوباره به زبانِ پارسی بازگردانده نشده است، چراکه دگرگونی هایِ آواییِ رُخ داده همگی ایرانی ( وبویژه اوستایی ) است.
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . .
پی نوشت درباره یِ واژه یِ " اُباشتن/اُبار - ":
چنانکه می دانید واژه یِ "اُباشتن/اُبار - " در زبانِ پهلوی به ریختِ "اوپارتَن: ōpārtan" بوده است که به ریختهایِ " اوباشتن:ōbāštan" و "اوباردن:ōbārdan" نیز در پارسیِ میانه در دسترس بوده است؛ در آنها "او:ō" پیشوند است و باید بدانید که این پیشوند در زبانِ پارسیِ نو به ریختِ "اُ:o" می آید، چنانکه واژه یِ " اوفتادن: ōftadan" به ریختِ " اُفتادن" درآمده است. از سویِ دیگر، ما با فعلِ "باشتن/بار - " در واژه یِ "انباشتن/انبار - " ( با پیشوندِ "اَن - " ) آشنایی داریم. پس در زبانِ پارسیِ نو خواهیم داشت: "اُباشتن/اُبار - ".
. . . . . . . .
پَسگشت:
روبرگِ 176 از نبیگ " پژوهش هایِ پارسی:PERSISCHE STUDIEN" ( م. هوبشمان )

اوباردن
مخفف اوباریدن
واکاوی واژه اوباردن: ( پیشوند ( او ) /کارواژه ( باردن ) که به ریختهای پاردن، پوردن و بردن نیز در زبان پارسی بکار می رود ) .
اوباردن:فروبردن، بلعیدن
در رویه ( 61 ) از نبیگِ ( ( فرهنگنامه کوچک پهلوی ) ) به نویسندگیِ مک کنزی درباره واژه ( اوباردن:فروبردن، بلعیدن ) چنین آمده است:
اوباردن